تصور میکنیم که ایران شریک راهبردی چین است در حالی که ایران شاید جزو 30 شریک تجاری اول چین هم نباشد و به همین دلیل ایران اهمیت چندانی برای چین ندارد.
مرتضی آقامیری
تحریمهای آمریکا از تحریمهای سازمان ملل بزرگتر است، اما در اسنپبک دیگر دو نکته وجود دارد. نخست، مشروعیت بخشیدن به تحریمها علیه ایران و دوم الزامآور بودن تحریمها برای کشورهای عضو سازمان ملل است. این دو مورد، فضا را از تحریمهای یکجانبه آمریکا به طور کلی متفاوت میکند.
قید الزام ور بودن هم باعث میشود، امکان دور زدن تحریمها کمتر شود و هزینه زیادی برای ایران داشته باشد. با فعال شدن مکانیسم ماشه، حتی بیرون آمدن از ذیل فصل هفت منشور سازمان ملل هم تقریبا غیرممکن است و هرگونه عملیات نظامی را علیه ایران ممکن میکند. تاکنون کشورهایی که ذیل فصل هفت قرار گرفته اند نتوانسته اند از آن بیرون بیایند. ایران فقط یک بار توانست با برجام از آن خارج شود اما الان دیگر امکان خروج ایران از ذیل فصل هفت وجود ندارد.
همین امر باعث بروز چند اتفاق اقتصادی برای ایران میشود. از یک سو، ریسک تبادلات بینالمللی ایران بسیار بالا میرود و همانطور که در ماده 41 قطعنامه 1929 قید شده است، اگر اقدامات غیرنظامی کافی نبوده است، مشروعیت اقدامات نظامی هم میتواند به آن اضافه شود و این خطری است که مکانیسم ماشه ایران را تهدید میکند.
در چنین شرایطی، وضعیت تجارت و تولید ایران بغرنج می شود. بنابراین، من با کسانی موافقم که فکر میکنند مکانیسم ماشه، مشکل جدی برای ایران ایجاد میکند و در واقع شاید برخی از تبعاتش در کوتاه مدت برگشتناپذیر باشد.
در قطعنامه 1737 یک کمیته تحریم وجود دارد. بر اساس این قطعنامه، پیشنهاد و نظارت برای اجرای تحریمها بر عهده این کمیته است. در این کمیته نخبگان یا کارشناسانی از کشورهای مختلف از جمله چین و روسیه حضور دارند و تصمیمگیریها با اجماع انجام میشود. این کمیته میتواند جای مانور برای چین و روسیه جهت ادامه روابط اقتصادی با ایران داشته باشد.
من فکر نمیکنم چین و روسیه برای مراودات اقتصادی با ایران اراده سیاسی داشته باشند. اگر هم قرار باشد به نفع ایران عمل کنند، این تعامل میتواند دست ما را پایینتر از حالت فعلی نگه دارد و ایران را به آنها وابستهتر کند که باز هم سودی ندارد. بنابراین روی کمک چین و روسیه نمیتوانیم حساب کنیم، کما اینکه تا الان هم کمکی نکردند.
تجارت این 2 کشور به خصوص چین با سایر کشورها بر ایران ارجح است. تصور میکنیم که ایران شریک راهبردی چین است در حالی که ایران شاید جزو 30 شریک تجاری اول چین هم نباشد و به همین دلیل ایران اهمیت چندانی برای چین ندارد. بنابراین همین مسئله میتواند باعث سوءاستفاده بیشتر چین از ایران شود تا اینکه بخواهند به نفع ایران عمل کنند.
حتما بازگشت تحریمها شرایط اقتصاد ایران را سختتر میکند، چون تاب آوری اقتصادی ایران به شدت پایین آمده است و فضای کسبوکار متلاطم است. قدرتی را که آن موقع داشتیم الان نداریم. در دوره احمدینژاد به واسطه درآمد نفتیمان، پول زیادی در اختیارمان بود، الان اما چنین وضعیتی وجود ندارد و فکر میکنم اثرات آن سنگینتر خواهد بود.
هدف ماشه 2 پایه اصلی اقتصاد، یعنی نظام مالی و لجستیک ایران است. فعالسازی مکانیسم ماشه به طور طبیعی آسیب جدی به همه بخشهای اقتصاد وارد میکند. در این میان، بخشهایی که آسیبپذیرتر هستند، در واقع بخشهای خصوصی، کسبوکارها و حوزههای کوچکترند که در طول این سالها حاکمیت به آنها اهمیت نداده است.
اما یکی از مسائلی که شرایط را سختتر میکند، بازرسی کشتیها و هواپیماهاست و هر کشوری میتواند محمولههای ما را بازرسی کند. در این فضا چارچوبهای مالی دچار آسیب شده، بخش حملونقل به شدت در خطر است و تجارت شامل واردات و صادرات متزلزل میشود. به دنبال آن، اثرات تحریم روی تولید اثر میگذارد و کاهش صادرات و گسترش بیکاری هم اتفاق میافتد.
اسنپبک و تحریمها به طور طبیعی میتواند روی بازارهای مورد توجه مردم اثر داشته باشد. جهش قیمت ارز و طلا را در همین مدت کوتاه میبینید و حتما روی بازارهای خرد هم به صورت مستقیم اثرگذار است. تاثیرپذیری اقتصاد ما از این عوامل بسیار بالا و این تازه شروع ماجرا است. تصور کنید مشکلاتی که به واسطه اسنپبک در زنجیره تولید ایجاد میشود، بر اقتصاد خرد اثر میگذارد و خود را خیلی سریع نشان میدهد.
بخش خصوصی نقش خود را در جنگ ایفا کرد، اما در این شرایط هر چه نامه و درخواست داده است، صحبتهای بخش خصوصی شنیده نشد. آن هم در شرایطی که 71 نماینده مجلس با انتشار نامهای درخواست ساخت بمب اتم میکنند. وقتی نگاه به این سمت باشد، بخش خصوصی به جز نهایت تلاش برای تسهیل امور روزمره اعضای خود، کار دیگری نمیتواند انجام دهد.
نظر خود را بنویسید