محسن آزمایش چون در راه رسیدن به جایگاهی که داشت، سختی زیادی کشیده بود، به همین دلیل برای کارگران و کارکنان خود بسیار احترام قایل بود. البته در چند سال اول راهاندازی کارخانه، نظامهای تشویقی برای جلب و نگهداری کارکنان وجود نداشت. در آن روزها بیشتر به طریق غیر مستقیم و از طرف کارگران دیگر به افرادی که در کارخانه نیاز به کمک داشتند، یاری میرساند.
سال 1336، یک کارگاه صندلیسازی در محله تهراننو به طرز مشکوکی آتش گرفت. این اتفاق تاثیر عجیبی بر روی صاحب این کارگاه گذاشت. محسن حاصل سالها کارگری سخت در کارگاههای آهنگری مختلف را تبدیل به سرمایهای کرده بود و این کارگاه را برای گذران زندگی راهاندازی کرده بود. اما ناگهان در یک شب همه چیز دود شد و به هوا رفت. این اتفاق باعث نشد که محسن عقبنشینی کند، او تازه پس از خاکستر شدن همه دار و ندارش، با قدرت بیشتری به سمت آرزوهایش حرکت کرد. بر روی همان خاکسترها، کارخانهای تاسیس کرد و خط تولید لوازم خانگی را راه انداخت. کاری که در آن سالها رقبای زیادی داشت، اما او مسیرش را با همه مشکلاتش ادامه داد تا به جایگاهی که میخواست برسد. سالها بعد محسن به یکی از میلیونرهای ایرانی تبدیل شد. پسری که روزگاری به نان شبش محتاج بود، نام خودش و محصولاتی که تولید میکرد در هرگوشه از کشور به گوش میرسید. او محسن آزمایش بود. مرد سختکوشی که در فاصله 20 سال به یک صنعتگر موفق تبدیل شد. اما روزگار و شرایط با او سر ناسازگاری داشت و در غربت و ناامیدی درگذشت.
از تولد تا ورود به کار
در روزهایی که سلطنت پهلوی به صورت رسمی کار خود را شروع کرده بود، خانوادهای روحانیزاده اما خیلی فقیر در تهران زندگی میکردند. آنها بعدها به درخواست پدر، نام فامیلی اشتهاردیان را برای خود انتخاب کردند. در همان سال به سلطنت رسیدن رضاخان پهلوی، خانواده اشتهاردیان صاحب پسری شدند که نام آن را محسن گذاشتند. این خانواده با وجود وضع مالی نامناسب، چند فرزند داشتند و همین باعث میشد که نتوانند از پس هزینههای تحصیل همه آنها بربیایند. محسن هم تنها توانست تا کلاس چهارم دبستان درس بخواند. در میان تمام مشکلات خانواده، وقتی محسن نوجوان بود، پدرش فوت کرد و این اتفاق ناگوار باعث شد که بار مسئولیت بر دوش فرزند بزرگتر بیفتد.
محسن وقتی تنها یازده سال داشت، وارد بازار کار شد. آن هم نه کاری آسان، بلکه کار در یک کارگاه آهنگری. او باید سخت کار میکرد تا هزینههای زندگی خانواده را تامین کند. اما در همان ابتدای ورودش به کارگاه، صاحب آنجا که مردی بود به نام آبکیان به محسن اعلام کرد که برای کودکی چنین نحیف مزدی نمیدهد، اما محسن از صاحبکار خواست تا مدتی را آزمایشی کار کند و اگر از کار او راضی بودند در آنجا بماند. این کودک توانست پس از مدت کوتاهی خودش را ثابت کند و صاحب کارگاه آهنگری برای او مزد یک تومان در هفته را در نظر گرفت.
انگار با گذشت چند ماه از کار محسن، کمکم حقوق او هم افزایش پیدا میکند و او علاوه بر کمک به خانواده، مبلغی را هم پسانداز میکرده. بعد از 4 سال، کار در کارگاه آبکیان مدت کوتاه دیگری هم در کارگاههای آهنگری دیگر مشغول بود. تا اینکه بالاخره توانست از ذخیره بخشی از حقوق اندکش به اضافه انعامهایی که گاهی از مشتریان میگرفت، 140 تومان سرمایه به دست آورد. سال 1318 بود و جنگ جهانی دوم در جهان شروع شده بود و اوضاع سیاسی هم در ایران مساعد نبود، اما آن سال محسن در 14 سالگی اولین قدمش را در کار تولید برداشت. او با سرمایهای که به دست آورد، مغازهای کوچک در خیابان عینالدوله یا خیابان ایران کنونی خرید و کمکم فعالیتش را در زمینه در و پنجره سازی گسترش داد، تا جایی که بیشتر افراد هم صنفش کار او را تایید میکردند.
محسن که هنوز او را با نام اشتهاردیان میشناختند، از کودکی وارد بزرگسالی شد، بدون اینکه تجربهای از روزهای نوجوانی و جوانی داشته باشد. او به سختی کار میکرد تا بتواند هزینه زندگی خواهر و برادران و مادرش را هم تامین کند. محسن در کنار کورههای ذوب آهن و در کارگاههای آهنگری بزرگ شد و هدفش این بود که خانوادهای بزرگتر و مرفه داشته باشد. به همین دلیل در 17 سالگی در سال 1321 با دختری از اقوامش به نام بتول ازدواج کرد.
یک حادثه و یک تصمیم
مشخص نیست که دلیل واقعی این ماجرا چه بوده، اما انگار محسن پس از ازدواج دیگر دوست نداشت فامیل اشتهاردیان را یدک بکشد. به همین دلیل سال 1329 راهی ثبت احوال میشود و نام آزمایش را برای فامیل خود انتخاب میکند. از این سال یعنی زمانی که او به 25 سالگی رسیده بود، دیگر او را با نام «محسن آزمایش» میشناختند. او در این دوران کارگاه کوچکش را اندکی گسترش داد، اما درکارهای غیر از آهنگری هم حضور پیدا میکرد تا بتواند سرمایهاش را افزایش بدهد. مثلاً در آغاز دهه 1330، دولت و شهرداری تصمیم گرفتند شهر تهران را لولهکشی کنند. اکثر کارهای لولهکشی، مثل کندن کوچهها و خیابانها، انشعابات آب، ساخت لوله آب، تاسیسات، انبار و... از طریق مناقصه به پیمانکاران خصوصی واگذار شد. محسن آزمایش هم در برخی از این مناقصهها شرکت کرد و اجرای برخی از آنها را بر عهده گرفت.
اما یکی از اتفاقات مهم برای محسن آزمایش در دهه سی راهاندازی کارگاهی در شرق تهران بود که البته عاقبت خوشی هم نداشت. هنوز دهه سی به پایان نرسیده بود که او کارگاهی برای خود راهاندازی کرد و تلاش میکرد با تجربهاش در کار آهنگری صندلی فلزی تولید کند و به سازندگان اتاق اتوبوس بفروشد. محسن به جز ساخت صندلی، سایر وسایل و لوازم خانگی را هم در این کارگاه آبکاری میکرد. در اواسط دهه 30 و پس از کودتای 28 مرداد، مظاهر زندگی غربی بیش از قبل وارد زندگی مردم شده بود و دیگر حتی در دورترین نقاط روستاها و شهرها هم، میز و صندلی هم در میان لوازم خانگی خانههای مردم دیده میشد. همین موضوع باعث شد کار محسن روز به روز بیشتر رونق بگیرد.
محسن آزمایش دیگر در کارگاهش برو و بیایی داشت و چند کارگر هم استخدام کرده بود. اما قرار نبود زندگی همیشه بر وفق مراد باشد. در سال 1336 کارگاه محسن طی یک حادثه که دلیل آن هم هیچگاه مشخص نشد، آتش گرفت. آتشی که تمام دارایی او را سوزاند و خاکستر کرد. این اتفاق محسن را نسبت به اطرافیانش بدبین کرد چون معتقد بود که این آتش سوزی عمدی بوده و کسانی هستند که نمیخواهند او روی خوش ببیند. البته این زیان بزرگ تنها مدتی کوتاه محسن را از زندگی بازداشت، او پس از چند ماه تصمیم گرفت همه چیز را در شرایطی بهتر شروع کند.
تولد کارخانه آزمایش
محسن که دیگر به 33 سالگی رسیده بود، دوباره در همان زمین کارگاه سابقش در شرق تهران در محله تهراننو، کارگاهی راه انداخت و آن را در 16 اسفند سال 1337 با نام کارخانه صنعتی آزمایش به ثبت رساند. از سال 1337 تا سال 1344، یعنی حدود 7 سال طول کشید تا کارگاه محسن به کارخانه تبدیل شود و برای خود نام و شهرتی در صنعت به دست آورد. سال 1344 سرمایه اولیه کارخانه محسن در حدود 3 میلیون تومان بود. کار کارخانه که رونق گرفت، در عرض سه سال، یعنی تا سال 1347 سرمایه اولیه او به 20 میلیون تومان رسید. او دیگر تبدیل به یکی از میلیونرهای ایرانی در دهه 40 شده بود.
در همین سال بود که تصمیم گرفت کارگاه را تبدیل به فضایی بسیار بزرگ برای تولید کند. بنابراین زمین بزرگی به مساحت 185 هزارمتر در کیلومتر 10 جاده آبعلی، جایی که بعدها به سهراه آزمایش مشهور شد، خرید و این چنین کارخانه مشهور تولید لوازم خانگی آزمایش متولد شد. زیر بنای اولیه کارخانه و کارگاههای آن حدوداً دو یا سه هزارمتر وسعت داشتند. در همین زمین و سولههای کارخانهای بود که به ساخت لوازم خانگی از جمله بخاری نفتی، تختخواب، میز و صندلی فلزی، آبگرمکن نفتی و... دست زد. این دو یا سه هزارمتر در سالهای میانی دهه 50 یعنی حدود 10 سال بعد تبدیل به وسعتی برابر 73 هزار متر زیربنای کارخانهای شد.
همزمان با محسن گروهی دیگر از افراد هم در ایران راهی مشابه را شروع کردند. محسن در برنامههای آینده خود قصد داشت تا به بزرگترین تولیدکننده محصولات خانگی ایران بدل شود. او در این راه رقبایی هم داشت. رقبایی مانند برخوردارها که همزمان با محسن وارد بازار لوازم خانگی ایران شده بودند. آنها اما از خاندانی ثروتمند و تاجر بودند و برای راهاندازی کارخانه و واحد صنعتیشان مانند محسن نباید خود را به زحمت زیادی میانداختنند. اما محسن آزمایش برای رسیدن به کوچکترین فرصتها باید شبانهروز تلاش میکرد. او در سالهای فعالیتش نتیجه تلاشش را هم دید و کمکم محصولات کارخانهاش را گسترش داد. کارخانه آزمایش در اواخر دهه چهل، 5 مدل یخچال، 7 مدل کولر، 3 مدل آبگرمن، 4 مدل بخاری و 6 مدل اجاق گاز تولید میکرد.
شیوه مدیریت
محسن آزمایش چون در راه رسیدن به جایگاهی که داشت، سختی زیادی کشیده بود، به همین دلیل برای کارگران و کارکنان خود بسیار احترام قایل بود. البته در چند سال اول راهاندازی کارخانه، نظامهای تشویقی برای جلب و نگهداری کارکنان وجود نداشت. در آن روزها بیشتر به طریق غیر مستقیم و از طرف کارگران دیگر به افرادی که در کارخانه نیاز به کمک داشتند، یاری میرساند. اما پس از مدتی این رسیدگی شکل دیگری گرفت. یعنی به آنها وام خانه میداد، هزینه عروسی کارگران را متقبل میشد و حتی گاهی ماشین خود را برای شب عروسی در اختیار کارمندش قرار میداد.
براساس تحقیق مفصلی که شرکت ملی نفت در پایان دهه 40 درباره میزان حقوق و مزایایی پرداختی در صنایع ایران انجام داده، کارخانه آزمایش حقوقی بیشتر از مجموعههای دولتی به کارکنان خود پرداخت میکرد. تا پیش از شروع دهه پنجاه، نگرش محسن آزمایش نسبت به اداره کارخانه سنتی بود. مثلاً اگر با کارگری با خشونت رفتار میکرد در پایان روز او را صدا میکرد با مبلغی دستخوش از دل او درمیآورد. از طرف دیگر استراتژی دیگری در اداره کارخانه داشت که مانند چند واحد صنعتی دیگر در آن دوران برای رسیدگی به امور اجرایی کارخانه یک سرهنگ بازنشسته را استخدام کرده بود. این سرهنگ که معمولاً هم آدمی خشک و مقرراتی بود، باید تلاش میکرد تا امنیت کارخانه حفظ شود. البته این کار مخالفانی هم داشت و برخی این کار را باعث ایجاد جو امینتی در کارخانه میدانستند.
روزهای اوج
در سال 1347 و در اوج دوران شکوفایی اقتصادی ایران، پیشبینی فروش کارخانه آزمایش به عدد یک میلیارد ریال رسید. کارخانه درهمان سال شصت میلیون ریال حقوق به کارکنان خود پرداخت کرده بود. سود کارخانه نشانه این بود که محسن داشت راه را درست میرفت و به یکی از صنعتگران مهم تبدیل شده بود. محصولات او در تمام ایران به فروش میرفت و از طرفی هم سرویس ثابت خدمات محصولات آزمایش را در تهران و شهرستانها راه انداخته بود. او سعی داشت تا میتواند میزان تولیدات خود را افزایش دهد. این افزایش تولید باعث شده بود که دیگر بازار ایران برای کارخانه آزمایش کوچک باشد. به همین دلیل اولین نمونه محصولات به کشورهای همسایه فرستاده شد. افغانستان، کویت و شیخنشینهای حاشیه خلیج فارس بازارهایی بودند که محسن قصد داشت، آنها را فتح کند. براساس گفتههای خود محسن آزمایش، سی درصد بازار افغانستان در اختیار محصولات کارخانه او بوده. این موفقیت در روزهایی اتفاق افتاد که کالاهای بسیاری از شوروی و جنوب شرق آسیا روانه افغانستان میشدند.
در همین دوران بود که محسن آزمایش تصمیم گرفت به تولید کالای دیگری هم دست بزند. در سال 1348 قرار بود، با کمک یک شرکت ژاپنی تلویزیون 19 21 و 23 اینچ، در 15 مدل به محصولات مجموعه آزمایش اضافه شود. با اقبال زیاد مردم در این دهه به تلویزیون، او امیدوار بود بتواند مدل 19 اینچی را ارزانتر از بازار کالاهای خارجی به مشتری بفروشد. اما انگار در میان تمام موفقیتها در این یک زمینه نتوانست به نقطه مطلوبی که میخواهد برسد. بنابراین پس از چند سال تولید، تلویزیون را از خط تولید خارج کرد.
با همه افت و خیزهای تولید، کارخانجات آزمایش در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه سالیانه دوازده هزار اجاق گاز، بیست و دو هزار آبگرمکن نفتی، سی هزار بخاری نفتی (تحت لیسانس شرکت آمریکایی دییوترم)، چهل هزار کولر، ده هزار یخچال و فریزر و شصت هزار دستگاه تلویزیون تولید میکرد. البته حجم و نوع تولید براساس مقدار تقاضا در سالهای مختلف تغییر میکرد.
سالها بعد مدیران دولتی کارخانههای صنعتی کشور تصمیم گرفتند تا تجربیات آزمایش را یک بار دیگر برای فتح بازار افغانستان به کار گیرند، ولی تجربهای بسیار ناموفق کسب کردند. محسن در دهه 50 کالاهایی خود را به بازارهای حاشیه خلیج فارس هم ارسال میکرد. این همان بازاری بود که در دهه 80 از سوی مدیران بخش خصوصی ایران به «بازار بزرگ اسلامی» معروف شد، ولی این بار ایران تنها کمتر از 5 درصد این بازار را در اختیار داشت. اما میراث محسن در تولید و صادرات محصولات لوازم خانگی، تبدیل به رکوردی دستنیافتنی در صنعت کشور شد.
اهمیت تربیت متخصص
محسن آزمایش به دلیل گرفتارهایی خانوادگی و کاری، حتی پس از اینکه وضع مالیاش هم سر و سامان گرفته بود، فرصتی برای تحصیل پیدا نکرد. اما یکی از مهمترین مسایلی که همیشه به آن معتقد بود آموزش و تربیت افراد ماهر در کار بود. او در اواخر دهه 40 در کارخانه خود کارگاههای فنی را برای تحصیل کارمندان ساخته بود که هم کارمندان و هم سرویس کاران در این کارگاهها، آموزش میدیدند. آزمایش در ابتدا 330 هنرجو را هم پذیرفته بود. او استفاده از ماشینهای خودکار برای تولید کیفی را ضروری و مشکل نیروی انسانی مازاد را با افزایش تولید و تنوع محصول، قابل حل میدانست. اما مشکل اساسی از نظر محسن آزمایش کمبود مهندسان، متخصصان و کارکنان فنی مجرب بود که قادر به تولید و کنترل این ماشینها باشند. به همین دلیل علاوه بر کارگاههای فنی و تصمیم برای احداث هنرستان، نیروهای کاری کارخانه را برای گذراندن دورههای آموزشی به خارج از کشور اعزام میکرد.
اما موضوع آموزش نیروی کار ماهر مسلهای نبود که تنها به کارخانه آزمایش محدود شود. همزمان با اقدامات محسن، سیاستگذارها هم در زمینه صنایع ایران به این موضوع توجه داشتند. سازمان برنامه پیشبینی کرده بود که تا پایان سال 1351 یعنی تا پایان برنامه چهارم توسعه، کشور به بیش از 20 هزار نیروی متخصص و ماهر نیاز دارد.
مصادف با این جریان، اتفاقی در فضای کسب و کار ایران افتاده بود که بسیاری از کارخانههای صنعتی را با مشکل روبرو کرده بود. بیشتر واحدهای صنعتی برای تامین نیروهای مورد نیاز خود شیوهای جدید را ابداع کرده بودند. آنان به متخصصان کارخانههای دیگر رجوع میکردند و با پیشنهادهای مالی بالاتری تلاش میکردند تا کارمندان مجرب را به مجموعه خود اضافه کنند. این موضوع باعث به وجود آمدن شیوهای به نام «دزدی متخصص» شده بود که در آن روزها میان فعالان صنعتی کمکم داشت مرسوم میشد. اما در این میان محسن آزمایش، به جای دزدی متخصص، تصمیم میگیرد تا روشی دیگر را برای اداره مجموعههای اقتصادی و صنعتی خود انتخاب کند. او با راهاندازی هنرستان، متخصص تربیت میکرد تا به واحدهای صنعتی دیگر هم راه درست دسترسی به کارمندان ماهر را نشان دهد.
ایجاد واحدهای صنعتی در شهرهای دیگر
فعالیتهای کارخانه آزمایش در سالهای دهه 50 بسیار گسترش پیدا کرده بود، تا جایی که محسن مجبور شد در شهرهای دیگر ایران هم واحدهای صنعتی را راهاندازی کند تا بخشهایی از کار کارخانه را به آنحا منتقل کند. در سال 1354 مجتمع صنعتی آزمایش در مرودشت شیراز با چهار میلیارد ریال سرمایهگذاری، شروع به کار کرد. سیصدهزار متر زمین برای این منظور خریداری شد و قرار بود بخش بزرگی از ماشینآلات کارخانه به صورت تمام اتوماتیک باشد. پیشبینیهای بزرگی برای این واحد صنعتی شده بود. مثلاً اینکه سرمایهگذاری در این واحد صنعتی تا 7 میلیارد ریال افزایش یابد یا زیر بنای کارخانه را به وسعت بیشتری برسانند.
خود محسن آزمایش هم چشمانداز بزرگی برای واحد صنعتی مرودشت در نظر داشت. او میخواست در آنجا یک میلیون و چهارصدهزار دستگاه و وسیله خانگی مثل کولر، یخچال، اجاق گاز، بخاری و... تولید کند. همچنین قصد داشت برای تعداد 1500 نفر در این واحد صنعتی کارآفرینی کند. آزمایش میخواست مانند کارخانه تهران، بساط آموزش را در مرودشت هم پایهگذاری کند و 500 دانشآموز با هزینه بنیاد آزمایش در آن تحصیل کنند. حتی مکان این هنرستان را به صورت دائمی وقف آموزش کند. اما مشکل کمبود برق، سیمان، آهن، نیروی کار ماهر، محدودیت بنادر و از همه مهمتر حوادث سیاسی ایران از دی 1356 تا وقوع انقلاب، باعث شد اهداف در نظر گرفته شده برای این واحد صنعتی به تعویق بیفتد.
علاوه بر واحد صنعتی مرودشت و کارخانه بزرگ آزمایش در تهران، محسن در شهر ساوه که در اوایل دهه 50، دیگر تبدیل به یک شهر صنعتی شده بود، شرکت فابیست را تاسیس کرد. کار اصلی این واحد تولیدی، تولید پنلهای پیشساخته بود. این پنلها در کارهای ساختمانی مورد استفاده قرار میگرفت. محسن برای تبلیغ محصولی که خود تولید میکرد، بیشتر ساخت و ساز در واحد صنعتی مرودشت را با استفاده از همین پنلهای تولیدی شرکت فابیست انجام داد.
ماجراهای زندگی خصوصی
زندگی خصوصی و خانوادگی محسن آزمایش هم مانند زندگی کاری و سنعتی او، پرفراز و نشیب بود. او در سالهای فعالیت اقتصادی خود همیشه علاقهمند بود که خانواده خود را هم گسترش دهد. اما از سال 1321 که با بتول ازدواج کرده بود تا 16 سال بعد این زوج نتوانستند فرزندی را به دنیا بیاورند. همه تلاشها بینتیجه بود و همسر محسن از ترس اینکه همسرش را از دست بدهد، خود برای او آستین بالا زد. در سال 1337، محسن آزمایش با فرزانه سیمینپور دختر نوجوانی که تنها 15 سال داشت و از فرزندان اقوام او بود، ازدواج کرد. حاصل این وصلت، چهار فرزند بود؛ امیرمسعود متولد سال 1339، مژگان متولد 1340، نادی متولد 1344 و نازنین متولد 1349. در تمام سالهای زندگی مشترک در ایران، محسن با هر دو همسر خود و در کنار فرزندانش زندگی میکرد.
اما موضوع دیگری که درباره زندگی خصوصی محسن آزمایش وجود دارد این است که فرزندان او هیچکدام وارد امور کارخانه نشدند. تنها پسر او هم پیش از انقلاب راهی فرنگ شد تا در آنجا تحصیل کند. برادران محسن هم در طی سالها هرکدام برای خود کسب وکاری ساخته بودند و تمایلی به کارمندی برای برادر نشان نمیدادند. اما اینها تنها دلیل تنها ماندن محسن در کارخانه نبود، آزمایش هرچند نظام کارخانهداری غربی را برای خود انتخاب کرده بود، اما برخلاف بسیار از کمپانیهای موفق ایرانی و خارجی ترجیح میداد تا سرمایهداری خانوادگی را ترویج نکند. او سعی داشت تا تنها نیروهای کارآزموده را به مجموعه خود وارد کند و مانند خاندان برخوردارها یا لاجوردیها که هم دوره و حتی رقیب او بودند، مسئولیتهای کارخانهاش را میان افراد خانواده تقسیم نمیکرد. معمولاً مدیران با تحربه را برای هیئت مدیره انتخاب میکرد و خود سهام را در اختیار داشت. البته این روش در نهایت چندان بهنفع او نبود.
مصادره
انقلاب اسلامی که پیروز شد، تا چند ماه اول که کارخانهها به دلیل اعتصابات مدام تعطیل میشد و کار تولید عملاً در برهههای طولانی خوابیده بود. اما تصویب قانون حفاظت از صنایع ایران ضربه سختتری بر پیکر صنعتگرانی مانند محسن آزمایش وارد کرد. در سال 1358 هرسه کارخانه تهران، ساوه و مرودشت مشمول بند ج قانون حفاظت از صنایع شد و یک به یک مصادره شدند. این شرایط، محسن را به این پذیرش رساند که بهتر است کشور را ترک کند و در کنار فرزند بزرگش امیرمسعود که در آن دوران در سوییس بود، ادامه زندگی را بگذراند. او همراه همسر دوم و سه دخترش از کشور خارج شد. علاوه بر این در دادگاههای پس از انقلاب، او را به خروج ارز از کشور هم متهم کرده بودند و عملاً راه بازگشت برای او وجود نداشت.
سالهای پایانی عمر
از سال 1357 تا 14 سال بعد محسن مجبور بود روزهای خود را در حسرت و ناامیدی در غربت بگذراند. او از 11 سالگی تا 53 سالگی روزی 10 ساعت کار میکرد و مجموعهای صنعتی را به وجود آورده بود که هنوز هم شبیه آن در ایران متولد نشده. اما مجبور شده بود به دلیل تغییر شرایط سیاسی همه حاصل عمرش را رها کند و در کشوری دیگر زندگی کند. او با وجود پولدار شدن و سفرهای متعدد خارجی که میرفت اما نگاه سنتی به زندگی خانوادگی داشت. همین موضوع باعث شد در سوییس با همسر و دخترانش به مشکل برخورد کند. رفتار مردسالاری او در غرب چندان مورد پسند نبود و دخترها هم یکی پس از دیگری وارد دانشگاه میشدند و به دنبال زندگی مستقل خود بودند. همین مسایل باعث تنشهای فراوان میان محسن و افراد خانواده میشد.
محسن آزمایش که روزی بالغ بر 2 هزار نفر را تحت حمایت و سرپرستی داشت در غربت محتاج خانواده شده بود. این مسایل روح او را کمکم از درون نابود کرد. فرزانه همسر دوم محسن تاب این شرایط را نداشت و در سال 1366 از آزمایش جدا شد. تنها همدم محسن در سالهای پایانی پسرش امیرمسعود بود. او پس از جدایی از همسرش بسیار بیمار و رنجور شده بود و در آخر هم در سال 1371 در شهر رباط در کشور مراکش درگذشت.
سرنوشت آزمایش پس از محسن
پس از مصادره کارخانجات آزمایش، نهادهای دولتی مانند سازمان صنایع ملی، مدیریت کارخانه محسن را به دست گرفتند. این روند ادامه داشت تا اینکه با تقسیم سهام این کارخانه، نهادهای شبه دولتی مثل سازمان خصوصیسازی و صندوق بازنشستگی هم سهام این کارخانه را خریدند. وقتی مدیرت کارخانه مشخص شد، طرحهای متوقفشده کارخانه دوباره فعال شدند. این روند تا جایی ادامه پیدا کرد که در سال 1363 طرح تولید کولر، الکترو پمپ، ماشین لباسشویی در شرکت آزمایش به بهرهبرداری رسید.
کار کارخانه تقریباً تا بیست سال بعد و در اوایل دهه 1380 رونق داشت. در این مدت کالاهای تازهای مثل یخچال ساید بای ساید، شومینه گازی، جاروبرقی، آبمیوهگیری و... را نیز به بازار عرضه کردند. تعداد 130 فروشگاه زنجیزهای هم در سراسر کشور به توزیع این کالاها میپرداختند. اما از دهه هشتاد به بعد، زیان انباشته کارخانجات آزمایش به حدی رسیده بود که در سال 1383 حدود دوازده و نیم میلیارد تومان زیان در حساب و کتاب شرکت وجود داشت. فروش زمینها، تعدیل نیرو، جابجایی مدیران و... هیچکدام در بهبود شرایط موثر نبود. در نهایت وام گرفتن از بانکها راه نجاتی بود که به عدم توانایی در بازپرداخت، باعث سقوط سریعتر برند آزمایش شد. سولههای کارخانجات آزمایش حالا تبدیل به سالن عروسی و مرغداری شده و شاید نسل جدید حتی درباره تلاشی که یک روز محسن برای تولید لوازم خانگی ایرانی کرد، اطلاعاتی نداشته باشند. از سوی دیگر خبر میرسد که چند سالی است که مانند ورثه بسیاری از سرمایهداران قدیمی، وراث محسن آزمایش هم به دنبال زنده کردن حقوق پدر خود هستند. اما معلوم نیست این پروندهها به کجا ختم شود.
نظر خود را بنویسید