این روزها عربستان مسیر تحول و پیشرفت اقتصادی را طی میکند و برخی معتقدند این جامعه سنتی، در مسیر تحول دوام نخواهد آورد. جامعه عربستان چه شباهتها و چه تفاوتهایی با نظام پادشاهی ایران دارد؟ این مقاله را بخوانید.
فریدون مجلسی
پیشگویی درباره آینده، کار رمالان است؛ اما پیشبینی خصوصاً در تحلیل سیاسی و درباره آینده کشورها با اما و اگرهای بسیار، میتواند قابل بحث باشد. همچنین میتواند اتفاق یا جانشینی فردی به جای فرد دیگر یا به خاطر تغییر در سیاستهای کشورهای تاثیرگذار دیگر، پیشبینیهای «بر پایه ثبات شرایط موجود» کاملاً غلط از آب درآید.
عربستان تا پیش از سلطنت سلمان بن عبدالعزیز، جامعهای به لحاظ سیاسی کاملاً بسته بود و تحت حاکمیت خاندان سلطنتی یعنی فرزندان ملک عبدالعزیز قرار داشت که یکی پس از دیگری همان شیوه پدری را که بر پایه سلطه قانون شریعت وهابی سلفیگرا ادامه میداد. زنان مستور در حجاب کامل در اداره امور اجتماعی و فرهنگی و اداری ظاهر نمیشدند و سهم بسیار اندکی در امور داشتند و پلیس اخلاقی بر اجرای مقررات دقیق وضع شده توسط مفتیان نظارت همراه با چوبدستی و ضرب و زور داشت. ملک سلمان بن عبدالعزیز که خودش از فرزندان جوانتر ملک عبدالعزیز ابن سعود بود که پس از مرگ برادر ارشدش نایف بن عبدالعزیز ولیعهد و جانشین ملک عبدالله شد و هنگام جلوس به سلطنت محمد بن نایف فرزند ولیعهد فقید را به ولیعهدی انتخاب کرد. ملک سلمان که ظاهراً تحت تأثیر فرزندان یعنی نسل بعدی و تدریجاً متفاوت بود، از همان آغاز برخلاف سنت آلسعود، فرزند جوان خود، محمد بن سلمان را به عنوان ولیعهد دوم و جانشینی آینده بن نایف ولیعهد معرفی کرد. محمد بن سلمان به سرعت مسئولیتهایی را به عهده گرفت و پس از تثبیت موقعیت خود عموی خود را از ولیعهدی بر کنار کرده و با احترام روانه بازداشت خانگی کرد. و ماجرای ورود عربستان سعودی به دهکده جهانی در قرن بیست و یکم میلادی آغاز شد.
محمد بن سلمان اصلاحات مدیریتی خود را از توسعه صنعتی و اقتصادی آغاز کرد و تدریجاً و همراه با بهبود وضع رفاهی و مادی مردم که میتوانست برخی مقاومتهای ناشی از تعصبات مذهبی را خنثی کند، به اصلاحات اجتماعی روی آورد و کوشید نسل جوان آماده پذیرش معیارهای جدید را راضی و حامی خود نگاه دارد. زمینههای مدرنسازی در عربستان در برخی زمینهها مانند ورود تکنولوژی کامپیوتری، فروشگاههای مدرن، سیستم بانکی مدرن تجهیز شده توسط کارشناسان بانکی بینالمللی از پیش فراهم بود. ثروت سرشار نفتی، و سرمایهگذاریهای بزرگ صنعتی خصوصاً در زمینه پتروشیمی، سیمان، فولاد و صنعت ساختمان پیشرف بسیار کرده بود، و کمبود جمعیت که اتکای بیش از حد به کارگران و کارمندان وارداتی و بیگانه داشت ورود هرچه بیشتر زنان را به بازار کار ایجاب میکرد.
وضعیتی که دوران محمد بن سلمان تاکنون طی کرده است از برخی جهات شباهت به دوران جهش سریع به سوی مدرنیزاسیون به سبک اروپایی در ایران دارد که به شکست انجامید. میتوان بررسی کرد که آیا برای بن سلمان نیز چنان آیندهای در انتظار است؟ میتوان مقایسهای انجام داد.
انقلاب اسلامی ایران در زمانی رخ داد که اتفاقاً رونق و گردش چرخ توسعه اقتصادی ایران با وجود برخی لنگیها رو به پیشرفت بود. مدیریت نیز گرچه بیمار ولی ثابت بود، اما آنچه تغییر کرده بود ساختار اجتماعی و فرهنگی کشور بود. جمعیت باسواد کشور از کمتر از 20 درصد در سال 1330 یه 50 درصد در سال 1357 رسیده بود. بیسوادان بیشتر بزرگسالان و زنان بودند. با سوادان بیشتر در سنین جوانی شامل دانش آموزان و دانشجویان با نسبت بالا بودند. جمعیت نوسوادان سر از تسلیم سیاسی مألوف برداشته و خواهان حقوق و برابری سیاسی و اجتماعی و مشارکتی در شأن آماری خود بود. اکثر جمعیت نوسواد یا جوان منحصراً تحت تأثیر آگاهیهای و آموزههای مذهبی و آموزگاران و مبلغان آن در سراسر کشور بودند. و این در شرایطی بود که بسیاری از جمعیت باسواد شهری نیز به قهری ناشی از تبلیغات کمونیستی و نیز قهر طرفداران نهضت ملی کردن نفت، در شمار مخالفان حاکمیت بودند. به عبارت دیگر حاکمیتی که در اندیشه غربیسازی ایران بود ناگهان با انکار سنتگرایانه و ترجیح ارزشهای بومی و سنتی بر ارزشهای وارداتی، از سوی توده عمومی مردم خواهان مشارکت دین مدار مواجه شد که حتی منتقدان و معارضان سیاسی شهری نیز به آن توده پیوستند و حکومت که گویی زیر پایش فرو ریخته باشد، فروپاشید.
حال ببینیم جامعه عربستان چه شباهتها و چه تفاوتهایی با نظام پادشاهی ایران دارد. نکته مهم این بود که عربستان تحول بزرگ جنبش مشروطیت ایران را طی نکرده و مردم را از لحاظ مشارکت در امر حکومت بستانکار نکرده بود. در ایران مشروطه سند مالکیت کشور را از شاه گرفته و به ملت سپرده بود و کشور و حکومت، حتی در شرایط دیکتاتوری، تابع قانون ملی بود. درآمدها به خزانه میرفت و با توجه مکانیسمهای قانونی بودجه کشور تنظیم و اعتبارات به نهادهای تخصصی و خدماتی تخصیص مییافت. اعمال نفوذ در این مکانیسم حتی در اوج دیکتاتوری سلطنتی محدد بود. دولت و دستگاه حاکمه خطوط اصلی سیاستها را با گرایش به غرب لیبرال و روابط احتیاط آمیز نسبت به شرق کمونیستی تنظیم میکردند و با توجه به توانمندی مالی اعتبارات به امور آموزشی-فرهنگی، بهداشتی، نظامی، عمرانی و سایر خدمات تخصیص مییافت. زنان هم که روز به روز به نیروی کار آنان نیاز بیشتری احساس میشد از آزادی تحصیل و کار برخوردار بودند. اما، در تحولات از روستا به شهر و نیز به دلیل مقاومت نسبت به برخی سیاستهای شتابزده رضاشاه برای مدرنیزه کردن کشور با مقاومتهایی جدی مواجه بود. توسعه سواد عمومی حتی در حد «نیم پز» جامعه را که به طور سنتی تسلیم خوانین و حاکمان بود به ابراز توقعات و سهم خواهی و سرکشی تشویق میکرد.
در عربستان چنان تحولاتی روی نداده بود. در برابر سلطه قبیلهسالارانه آل سعود که استعداد بسیاری هم در فرزندآوری داشتند، مقاومت مهمی وجود نداشت. درآمد ناشی از حج عمره و حج تمتع درآمدی بالا و رفاهی نسبی برای ملت میزبان فراهم کرده بود. سنت قبیلهای و الزام به تسلیم در آن جامعه بسته جایی برای اعتراض و توقعی برای مشارکت باقی نگذاشته بود. در چنین جامعهای با باز شدن شیرهای درآمد نفت توسط شرکت آرامکو، گرچه در اختیار خاندان حاکم قرار میگرفت که با اداره آن بیشتر به شیوه دیوانی سنتی و تمرکز درآمد در خزانه سلطنتی و دادن سهمی به افراد ذکور خاندان سلطنتی انجام میشد، بخشی از درآمدها با ساختن قصرهای شاهزادگان به جامعه سرازیر میشد، اما تدریجاً در مقایسه با جهان خارج وزارتخانههای تخصصی شکل گرفتند و دولت با معیارهای نظام حکومتی اداری و نظامی و تخصصی شکل گرفت، گرچه توقع مشارکت سیاسی به صورت پارلمانی اندک بوده است و آنچه تشکیل شده است جنبه تشریفاتی دارد.
اما فراموش نکنیم عربستان از بیش از 70 سال پیش از درآمد فزاینده نفت در کنار حج برخوردار بوده است. این برخورداری آثار اجتماعی و سیاسی مهمی برجای گذاشته است. مهمترین اثر این است که اکنون، یعنی طی بیش از هفتاد سال همه شهروندان عربستان با سواد هستند و همه کسانی که توانایی ذهنی داشته باشند حداقل تحصیلات دبیرستانی دارند. امکانات تحصیل دانشگاهی در دانشگاههای داخلی و خارجی با حمایت مالی دولت فراهم بوده است. تحصیل برای زنان نیز از دهها سال پیش آزاد و شرایط آن فراهم بوده است. گرچه تأکید بر آموزشهای مذهبی بوده است اما تدریجاً علوم و آموزشهای اجتماعی نیز افزایش یافته است.
جمعیت ساکن عربستان اکنون 35 میلیون نفر برآورد میشود که بیش از 20 میلیون آن شهروند و کمتر از 15 میلیون نفر اتباع بیگانه هستند. عربستان اکنون از بالاترین آهنگ توسعه اقتصادی در جهان برخوردار است. این توسعه نیاز به نیروی انسانی فزاینده ای دارد. اتکا بیش از حد به نیروی کار بیگانه از لحاظ اجتماعی و امنیتی نیز قابل ادامه نیست. از این رو محمد بن سلمان از این فرصت نیز برخوردار است که زنان تحصیل کرده عربستان نیز برای ورود به بازار کار و بهره مندی از تخصصهای تحصیلی خود فشار میآوردن و حتی بر گروههای سنی بالاتر و محافظه کارتر نیز اثر میگذارد، که برای این دوران گذار به تجدد آمادهتر باشند. اکنون پزشکان و کارشناسان اقتصادی و حقوقی و علوم اجتماعی در میان زنان کم نیستند و جامعه که به طور سنتی نیز از حاکمان تبعیت میکند، در شرایط فرهنگی بسیار مترقیتر بیش از پیش پذیرای این تحولات است.
از سوی دیگر؛ توسعه تدریجی عمرانی و صنعتی موجب شده است که با وجود سرعت گرفتن توسعه عمرانی و صنعتی مواد و مسالح (مصالح) ساختمانی و تجهیزاتی یا موجود باشد یا به راحتی به بنادر مجهز وارد شود. این مشکلی بود که در نظامی پیشین ایران کاستیهای آن بن بستهای بسیار پدید آورد. حتی تجددخواهی عربستان محافظه کار نیز به صورت نامحسوس و تدریجی انجان میشود که نسبت به عملکرده شتابزده رضاشاه از امتیازاتی برخوردار است: نخست اینکه 100 سال از لحاظ زمانی و تحولات اجتماعی و فرهنگی جلوتر است. خصوصاً اینکه رضاشاه با مشکل سواد آموزی مواجه بود که 95 درصد بیسواد را به 80 درصد بیسواد برساند، در حالی که تحولات در عربستان در جامعه ای با قریب 100 درصد باسواد و نسبت بسیار بالای دارندگان تحصیلات عالیه در میان زنان و مردان برخوردار است. به عبارت دیگری مقاومتی که در ایران 100 سال پیش یا حتی 50 سال پیش از سوی بخشی از زنان مخالف تجدد انجام میشد در عربستان امروز بسیار کمتر شده است. و نکته مهم دیگر پول و سرمایه کافی برای انجام برنامههای کارشناسانه برای بالا بردن سطح فرهنگی و اجتماعی و تخصصی است که به اندازه کافی و بیش از آن فراهم است و نظام پادشاهی سابق ایران چنین مزایایی برخوردار نبود. نکته دیگر اینکه عربستان با کشور توسعه طلب شوروی و نفوذ سیاسی و آرمانی آن همسایه بوده است و تحولات سیاسی ایران را که توقعات سیاسی به دوقطبی شدن جامعه میانجامید طی نکرده است، و در جامعه مرفه و اشتغال و عدم نگرانیهای مادی و ورزشی و بهداشتی و حتی مسکن، جای کمتری برای اعتراضات گسترده اجتماعی و اقتصادی باقی میگذارد.
آب: مسئله اصلی عربستان سعودی تأمین آب شهری و نیز مصارف کشاورزی برای برآوردن هرچه بیشتر نیازهای شهروندان است. منابع اصلی تامین آب عربستان دستیابی شرقی و غربی آن کشور به دریای سرخ و خلیج فارس و بهکارگیری پیشرفتهترین روشهای شیرینسازی آب دریا است. آب نمک زدایی شده نه فقط نیازهای بهداشتی خانگی و آب شرب را تأمین میکند، بلکه با استفاده از روشهای پیشرفته و گسترده کشت گلخانهای و آبیاری قطره ای نیازهای مختلف به سبزیها و میوههای جالیزی را فراهم میکند. آب به صطلاح خاکستری یعنی تصفیه شده از فاضلاب نیز برای توسعه درختکاری به مصرف میرسد.
برق: با اینکه عربستان کشور نفت و گاز و تولید انرژی برق با برخورداری از منابع سوختی است، با این حال بزرگترین مزارع تولید برق خورشیدی را با نصب هزاران هکتار پنلهای برق خورشید ی آغاز کرده است تا کشور را از مصرف برق بر پایه سوخت فسیلی بی نیاز و حتی برق صادراتی تولید کند.
راه و راه آهن: عربستان کشور وسیعی است که برای دسترسی به اقصی نقاط کشور نیاز به شبکه راه و راهآهن دارد، که با توجه به منابع مالی خود شبکه مجهزی از شاهراهها و نیز راه آهن مدرن با سرعتهای بالا ساخته شده در دست ساخت است.
شهرسازی: با توجه به اینکه عربستان کشوری قبیلهای بود، توسعه شهرنشینی در آن به کندی انجام شده و به تدریج سرعت گرفته است. اکنون شهرهای مذهبی و اداری و اقتصادی آن کشور از معماری مدرن و تجهیزات بسیرا خود بهرهمند است.
بانکداری و روابط بینالمللی: عربستان به دلیل روابط دوستانه با کشورهای مختلف و روابط بازرگانی گسترده از سیستم بانکی و تجاری آزاد با جهان خارج به روانی و سادگی برخوردار است.
بنادر: عربستان با چنین ظرفیتی نیاز به بنادر مجهز در هر دو دریای شرقی و غربی خود دارد، و مجهزترین بنادر نفتی و تجاری طی 70 سال گذشته در آن کشور ساخته شده است. ضمناً شهر ساحلی فوق العاده مدرن به اصطلاح سبز یعنی با به کارگیری کامل انرژیهای تجدید پذیر در سواحل کوهستانی خلیج عقبه در شمال غربی عربستان با ابنیه مدرن عمودی در دست ساختمان است که تصور میرود درآمد دیگری از لحاظ توریسم نصیب آن کشور کند.
همسایگان و نفوذ سیاسی و اقتصادی: همسایگان عرب حوزه خلیج فارس همگی اعضای شورای خلیج فارس هستند که عربستان عضو بزرگ و برجسته و با نفوذ آن به شمار میرود. همه آنها بسیار ثروتمند هستند. زمانی که آن شورا به صورت باشگاهی از کشورهای ثروتمند عرب در منطقه تشکیل شد، و ثروتشان به اندازه امروز نبود، کشور قدیمی یمن را به میان خود نپذیرفتند. احتمالاً این نگرانی وجود داشت که کشور پرجمعیت و عرب یمن که از چنان ثروتی هم برخوردار نبودند با گسیل داشتن جمعیت عرب خود به آن کشورهای کم جمعیت نوع تسلط همراه با عربیت پیدا کند. آن جداماندگی به مشکلات و هزینههای بسیار بیشتری برای آنها منجر شد. فرسایشهای جنگ طولانی در یمن که ظاهراً رو به نوعی التیام دارد، موجب خواهد شد که عربستان به جای بیگانگی با سرمایهگذاریهای کلان یمن را نیز به جرگه خود بپذیرند و از نیروی انسانی آن کشور بهرهمند شوند. تصور میرود کشور ثروتمند عراق نیز در آینده به این مجمع بزرگی مالی و صنعتی و توسعه وارد شود.
ایران: ایران همسایه شمالی و دریایی عربستان تنها کشوری است که با آن کشور روابط دشواری را در دوران پس از انقلاب خود تجربه کرده است. در جنگ صدام با ایران، عربستان نیز در کنار سایر کشورهای عرب منطقه کمکهای مالی و تجهیزاتی خود را در اختیار عراق گذاشت، جمهوری اسلامی نیز به نفوذ در تحرکات عربی از لبنان سوریه و عراق گرفته تا یمن، که منجر به برخوردهای نظامی طی جنگ نیابتی نیز شد، تجربیات تلخی بر جای گذاشته است. اکنون ظاهراً دو کشور و خصوصاً ایران بنا دارند به بهبود روابط اقدام کنند، اما ظاهراً تأکید عربستان به دوری گزیدن از مناقشات منطقهای و ایجاد مزاحمت در توسعه اقتصادی خود است و مدافع نظر ملک عبدالله در حل مناقشه فلسطین بر مبنای قطعنامه 242 شورای امنیت و تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین در کنار یکدیگر است که مورد تایید جمهوری اسلامی نیست و امیدی به روابط مسالمتآمیز پایدار نمیرود. توافق عربستان به مصالحه با ایران ظاهراً دور نگه داشتن آن کشور از ضربات انتقامجویانه در صورت توسعه جنگ نهایی میان ایران و اسرائیل و متحدانش باشد. در تجدید روابط نیز عربستان سفارت خود در تهران و کنسولگری در مشهد را در هتل مستقر کرده است تا ضمن نوعی ایمنی در برابر آتشسوزی و دیوارنوردی، نشان از متزلزل بودن رابطه دارد .
با همه این اوصاف وضعیت عربستان را به توجه به رسیدن به نوعی بلوغ فرهنگی و اجتماعی عمومی میتوان ثابت و آینده آن کشور را ادامه روند کنونی توسعه پیشبینی کرد، اما توسعه اجتماعی و بهرهمندی از استانداردهای پیشرفته جهانی فقط به رفاه و آموزش و بهداشت و اشتغال ختم نمیشود. تدریجاً زمان آن میرسد که مسائل حقوق بشری و دموکراتیک و مشارکت عمومی نیز به صورت مسالمتآمیزی در تکمیل توسعه وارد عرصه شود.
نظر خود را بنویسید