آمارهای جهانی درباره محیط زیست خاورمیانه چه میگویند؟
محیط زیست، فرصتی برای تحکیم صلح در خاورمیانه
1402/08/24
156
این مطلب را به اشتراک بگذارید
آمارهای بینالمللی از وخامت وضعیت خاورمیانه در حوزه ریزگردها و بحرانهای زیستمحیطی حکایت دارد. به نظر شما در این حوزه چه باید کرد و آیا در این شرایط ظرفیتهایی برای توسعه وجود دارد یا خیر؟ پاسخ را در این مقاله بخوانید.
محمدحسین عمادی
بدون شک تغییرات اقلیمی مهمترین چالش مشترک جهان و زمان ماست و پرداختن به آن نیازمند راهحلهای نوآورانهای است که فراتر از رویکردهای جزیرهای و سنتی است. در تلاش برای مقابله با این بحران جهانی، بدیهی است که با همان شیوههای مرسوم و تفکر سنتی نمیتوانیم بر ابرچالش جدید فایق آییم و برای همین دو راهبرد اصلی در پیش روی ماست: 1-نوآوری در نگرش به مسئله و اتخاذ راهحل جدید؛ 2- همکاری و مشارکت در همه سطوح (بینالمللی، منطقهای و محلی) و بین همه ذینفعان.
به اعتبار آمار و اطلاعات موجود، موضوع تغییرات اقلیمی و مخاطرات آن در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، با شرایط حادتر و پیچیدهتری روبروست. روند تغییرات جدی، سرعت تغییر گرمایش و محدودیتهای این منطقه از نظر دسترسی به منابع آب از یک سو، و منازعات سیاسی-امنیتی در منطقه، از سوی دیگر، شرایط را بسیار پیچیده و بحرانی کرده و میتواند امنیت غذایی در منطقه را بهطور جدی تهدید کند.
شاید محوریترین مشکلی که بهصورت جدی با تغییرات اقلیمی تشدید مییابد، مقوله آب باشد. کمتر مشکلی به اندازه محدودیت دسترسی به آب برای زندگی بشر مهم و حیاتی بوده و در طول تاریخ نیز غلبه بر کمبود آب یک محرک اساسی برای پیشرفت و توسعه بشر و تحول تمدنهای بشری بوده است.
هرچند این اصل در سراسر جهان صادق است، اما در هیچکجا به میزان خاورمیانه و شمال آفریقا، کمبود آب یک چالش دائمی زندگی برای هزاران سال نبوده است. امروزه، تمامی کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا کماکان در زمره کشورهایی هستند که تحت فشار فزاینده محدودیت منابع آب هستند، هرچند این دغدغه و بحران نگرانکننده در حال تعمیم به بسیاری از دیگر نقاط جهان است و این روند توسط عواملی ازجمله تغییرات اقلیمی، رشد جمعیت، منازعات و جنگهای منطقهای و توسعه اقتصادی شتاب بیشتری به خود گرفته است، که همه این عوامل باعث افزایش تقاضا برای آب میشوند، در حالی که به طور همزمان دسترسی و قابلیت اطمینان را کاهش میدهند. منابع آن این رشد شتابان در کمبود آب جهانی یک تحول خطرناک است که پاسخ فوری و قاطع جامعه بینالمللی را میطلبد.
بدون نوآوری در شیوه نگرش و همکاری موثر همهجانبه، پیشبینی میشود که کمبود آب در سطح جهانی و منطقه خاورمیانه پیامدهای مخرب ازجمله رنج و تلفات انسانی، مهاجرت دسته جمعی، ناامنی غذایی، بیثباتی ژئوپلیتیکی و حتی جنگ و درگیری مسلحانه بر سر آب ایجاد کند. در اینصورت هیچ کشوری از تأثیرات غیرقابل کنترل کمبود آب در امان نخواهد ماند، و این موضوع را به یک بحران غیر قابل پیشگیری و عالمگیر تبدیل میکند.
منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به ویژه در برابر اثرات گرمایش جهانی آسیبپذیر است، به ویژه در مورد تامین آب. در حالی که 6 درصد ازجمعیت جهان را در خود جای داده است، تنها 2 درصد از آب شیرین تجدیدپذیر جهان را در خود جای داده است. کمبود آب در شبه جزیره عربستان برای مدتی یک واقعیت نگرانکننده بوده است و برخی از کشورها نسبت به سایرین برای مدیریت آن مجهزتر هستند. کشورهایی مانند سوریه، ایران و عراق اکنون با افزایش قابلتوجهی در خشکی مواجه شدهاند که شرایط زندگی را مختل کرده و اقتصاد را تهدید میکند.
روند تحولات اقلیمی و تاثیر فزآینده آن در حد افزایش دما و تبخیر باقی نخواهد ماند و به سطحی فراتر خواهد رفت، سطحی که خود یک بحران جدید تلقی میشود. ظهور فاجعهآمیز ریزگردها یکی از شواهد این مدعاست که در دهه گذشته روند افزایشی داشته است. در حالیکه پدیده ریزگرد منطقه خاورمیانه را بیرحمانه مورد هجوم فزاینده خود قرار داده، سازمانهای بینالمللی هم براساس آمار معتقدند شدت ظهور این پدیده و دامنه تأثیر آن بهسرعت رو به افزایش است. مشاهدات آنها نشانگر آن است که بهزودی ابعاد بیشتری از زندگی و فعالیتهای بشری تحت تأثیر این پدیده قرار خواهد گرفت و باعث مهاجرتهای گسترده در منطقه میشود. محققان عامل اصلی ظهور و تشدید ریزگردها را تغییرات اقلیمی میدانند و تخمین میزنند که منطقه خاورمیانه سالانه متحمل بیش از ۱۳ میلیارد دلار خسارتهای مستقیم و غیرمستقیم میشود. این پدیده از طریق صدمه بر سلامت شهروندان و زیرساختهایی مانند خطوط برق، سایر جنبههای حیاتی و محصولات کشاورزی و صنعت حملونقل را بیش از پیش تحت تأثیر جدی قرار خواهد داد.
از واکنشهای سازمانهای بینالمللی و مواضع رهبران سیاسی جهان میتوان استنتاج کرد که تهدید و اهمیت تغییرات اقلیمی و کمبود آب و پدیده ریزگردها بهطور واقعی شناخته نشده است. در نتیجه این عدم شناخت جامعه بینالمللی بهطور خطرناکی از تلاشهای خود برای رویارویی با این چالش عقب مانده و این غفلت پیامدهای بالقوه خطرناکی برای بشریت خواهد داشت. علاوه بر این، عدم رسیدگی به تهدید کمبود آب میتواند تلاشهای جهانی برای مقابله با سایر تهدیدات مشابه و مرتبط، از جمله تغییرات آبوهوایی و بیماریهای عالمگیر را تضعیف کند و در نتیجه هزینه غفلت و عدم اقدام را چند برابر کند. لذا به نظر میرسد نمیتوان منتظر تغییر رویهای جدی در بین سازمانهای بینالمللی و رهبران سیاسی بود و لازم است رهبران سیاسی منطقه خاورمیانه و حوزه خلیج فارس خود چارهای اندیشیده و قبل از ورود به آستانه بحران غیرقابل کنترل نسبت به بازبینی روابط خود و مسیر آینده را براساس همکاری و نوآوری هموار کنند.
در مواجهه با پدیده تغییر اقلیم، محدودیت منابع آب و ریزگردها، برخی از کشورهای منطقه بهصورت انفرادی تلاشهای پراکندهای را آغاز کردهاند؛ ایران در منطقه جنوب و بهمنظور کنترل کانونهای تولید ریزگرد پروژههای آب و خاکی را آغاز کرده، عربستان سعودی پروژه بلندپروازانه کاشت ۱۰ میلیارد درخت را اعلام کرده، امارات عربی با کمک تکنولوژی دیجیتال یک مدل مبتنی بر وب را راهاندازی کرده که جهت پیشبینی و پیشگیری نقشههای دقیق ردیابی و تعقیب ریزگردها را ارائه دهد؛ اما نکتهای که همه صاحبنظران بر آن تأکید دارند آن است که اولاً، تأثیر این اقدامات در قبال وسعت و شدت افزایش و تأثیرگذاری ریزگردها، قطرهای در دریاست، بهخصوص وقتی آن را در افق زمانی بلندمدت ارزیابی کنیم. ثانیاً، پدیدهای فوقالذکر همگی فرامرزی و اکولوژیکی هستند لذا هیچ تدبیر ملی و در حوزه مرزهای سیاسی-جغرافیایی نمیتواند در فرآیند پیش بینی و پیشگیری موفق و یا موثر باشد. میبایست در مواجهه با این تهدیدها کشورهای منطقه همکاری تنگاتنگی را آغاز کنند و از طریق دیپلماسی فعال حول محور مشکلات مشترک تلاش جدیدی را آغاز کنند. بدون شک دشمن مشترکی چون تغییرات اقلیمی و عواض جانبی و آن شاید بهترین انگیزه و دلیل ملموس به منظور کنار گذاشتن اختلافات سیاسی و امنیتی و همکاری براساس منافع مشترک و اصول دیپلماسی باشد.
گزارش منتشرشده توسط صندوق بینالمللی پول در ماه مارس نشان میدهد که از دهه ۱۹۹۰، خاورمیانه دو برابر سریعتر از میانگین جهانی گرم شده و این امر روند ظهور و تهاتر ریزگردها در منطقه را بهسرعت تشدید میکند. به گفته بانک جهانی، در بسیاری از کشورهای خاورمیانه که بیش از ۸۵ درصد از منابع آب به بهرهبرداری کشاورزی اختصاص مییابد، شیوههای کشاورزی معمول که متکی به استفاده بیش از حد از مواد شیمیایی و ماشینآلات و شیوههای مرسوم آبیاری هستند روند بیابانیشدن و ظهور ریزگردها را تسریع میکند. مدیریت ناصحیح منابع آب و خاک، حکمرانی نامناسب و تغییرات اقلیمی نیز در بلندمدت این فرایند را قطعاً در منطقه و ایران تسریع میکند. از آنجا که ماهیت این پدیده «منطقهای» و «چندوجهی» است، آموزههای جهانی و توصیه سازمانهای بینالمللی بهبود شرایط را در گرو دو عنصر اصلی میداند: 1- همکاری تنگاتنگ دولتهای منطقه در شناخت، تحلیل و آمادگی در مواجهه؛ 2- بهکارگیری شیوههای مدیریت نوآورانه یکپارچه و فناوریهای نوین در سطح ملی.
بدون شک خاورمیانه به شدت به دیپلماسی آب و هوایی نیاز دارد. دیگر نمیتوان تغییرات دما و کمبود آب و ظهور ریزگردها را نادیده گرفت که حیات مردمان منطقه را تهدید و ثبات سیاسی و امنیتی در منطقه را به شدت تهدید میکند. کشورهای منطقه، بهویژه ایران و عربستان سعودی، بهجای اینکه این موضوع را بهعنوان یک مقوله روزمره و یا درجه دوم تلقی کنند، باید آن را فرصتی برای تمرکز بر مشکل مشترک و ایجاد اعتماد و همکاری حول محور ابر مسائل پیچیده زیستمحیطی ببینند.
اگر قرار است تفاهم جدید سیاسی و امنیتی ایران و عربستان که با ابتکار چین آغاز شده است به نتیجه برسد و از مرحله شکنندگی خارج شود، نیازمند تقویت و جامعیت است. تلاشهای قبلی که برای نزدیکی ایران و عربستان در دهههای 1990 و 2000 انجام شد و به نتیجه پایدار نرسید شاید به همین دلیل بود که صرفاً متکی بر کلیشههای رسمی دیپلماتیک استوار بود و از ابعاد فنی، اقتصادی و اجتماعی بین دو کشور بیبهره بود. دیپلماسی اقلیمی و دیپلماسی آب به زندگی روزمره مردم دو کشور مرتبط است و میتواند با کمک کارشناسان دو کشور و حمایت کشورهای دیگر منطقه منتهی به پروژههای بزرگ مشترک شود و در تنشزدایی بین دو کشور نقش حمایتی بازی کند.
بهرهگیری از دیپلماسی اقلیمی و آب، همچنین فرصتی برای مشارکت قدرتهای منطقهای همچون چین و کشورهای غربی است تا در روند جدید صلح خاورمیانه نقش مثبتی داشته باشد. کشورهای همکاری خلیج فارسGCC نیز در یک سال گذشته تمایل خود را برای ایفای نقش مثبتی در این زمینه نشان دادهاند. آنها با تشکیل کار گروهی با عضویت ایران و عراق بهعلاوه کشورهای همکار خلیج فارس به فناوری و تخصص مدیریت آب و همچنین وامهای بانک مرکزی اروپا و بانک جهانی نیاز دارد. پس از کنار گذاشته شدن از توافق ایران و عربستان، این راه خوبی برای تعامل آنهاست.
یکی از موضوعات بالقوه به منظور گفتوگو میان ایران و عربستان میتواند بررسی امکان تشکیل یک «کنسرسیوم اقلیمی-منطقهای» باشد. این کنسرسیوم میتواند هم محور همکاریهای منطقهای در حوزه تبادل فنآوری، ایمنی، محیطزیست، تولید آب شیرین را پوشش دهد و هم متضمن مقوله امنیت غذایی در منطقه باشد.
اما واقعیت سیاسی پیچیده حاکم بر منطقه، کشمکشهای سیاسی، اختلاف منافع و ناآرامیهای سیاسی-امنیتی خاورمیانه عملاً هرگونه همکاری معنادار منطقهای را با دشواری جدی روبهرو میکند و زمینه پاگرفتن دیپلماسی فعال برای یافتن راهحل جامع و پایدار را محدود میسازد. بدیهی است که کشورهای آسیبپذیر از بحرانهای زیست محیطی در منطقه نیز راهی بهجز همکاری مشترک و تنگاتنگ در کاهش گازهای گلخانهای و ایجاد سیستمهای هشداردهنده و پیشبینی، سرمایهگذاری مشترک و اتخاذ سیاستهای مدیریت کارآمدتر و مدیریت سرزمین و اقدامات حمایتی برای کمک به جوامع آسیبپذیر از حوادث اقلیمی، خشکسالی فزاینده و توفان ریزگردها را ندارند.
پیمان بین ایران و عربستان از یک سو و نشست آینده تغییرات اقلیمی درامارات پیرامون مباحث مرتبط با تحولات اقلیمی در منطقه خاورمیانه، از سوی دیگر میتواند زمینه مناسبی جهت تعامل و گفتوگوهای منطقهای باشد، اما متأسفانه هنوز مقولههای زیست محیطی همچون ریزگردها از دیدگاه سیاستمداران منطقه یک مقوله ثانویه تلقی میشود و متناسب با نقش مخرب و روبهرشد و منطقهای خود مورد توجه جدی واقع نشده و هنوز اولویت و پلتفرم متناسب دیپلماتیک به منظور تعامل فعال و همکاری منطقهای نیافته است. پیشقدمی و ابتکار ایران در برگزاری دو نشست اخیر در تهران گام مثبتی در شناخت و کنترل ریزگردها از طریق رایزنی منطقهای تلقی میشود، اما به منظور حصول به نتیجه به نظر میرسد گامهای جدی و گستردهتری از سوی کشورهای منطقه باید برداشته شود.
اصلیترین شیوه و روش مقابله با حوادث غیرمترقبه زیستمحیطی، همچون ریزگردها در کوتاهمدت و میانمدت، پیشبینی و پیشگیری خواهد بود و این آمادگی مستلزم دسترسی به دادههای معتبر و بهنگام و مجهزشدن به تحلیلهای دقیق با استفاده از فناوری دیجیتال و هوش مصنوعی است که زیرساختهای آن در منطقه وجود داشته و سازمانهای تخصصی مربوطه بینالمللی توان تأمین و پشتیبانی آن را خواهند داشت.
کشورهایی چون چین که اخیراً نقش بسیار موثری در تحولات سیاسی-امنیتی منطقه بازی کرده نه تنها میتوانند نقش بالقوهای در تقویت همکاری بین کشورهای منطقه بازی کنند، بلکه میتوانند با امکانات و استعدادهای خود در حوزه نوآوری و فناوری زمینه تقویت و توسعه توانمندیهای کشورهای منطقه در مواجهه با تغییرات اقلیمی و خشکسالی و ریزگردها را فراهم کنند.
در ماه گذشته کشورهای عربی به طور مشترک یک مرکز تحقیقاتی بینالمللی را با تمرکز بر خشکسالی، بیابانزایی و فرسایش خاک با همکاری چین تاسیس کردند. این مرکز در مجمع بینالمللی بیابان Kubuqi در شهر اوردوس، منطقه خودمختار مغولستان داخلی تاسیس شد تا توانمندیهای کشورهای عضور در مقابله با تهدیدات اقلیمی ارتقا دهد. این کشور از انرژی خورشیدی در بیابانها نهتنها برای تولید انرژیهای تجدیدپذیر، بلکه برای ایجاد فرصتهایی برای تولید کشاورزی مدرن با ایجاد مناطق سبز استفاده میکند.
چین در دهه گذشته به کنترل بیابانزایی را در حدود 20.33 میلیون هکتار انجام داده و در 53 درصد از بیابانها قابل اصلاح خود پیاد کرده است. تجربه کاشت درختچهها در زیر پانلهای فتوولتائیک نه تنها زمین را از باد و فرسایش شن و ماسه محافظت میکند بلکه پانلها از گیاهان در برابر باد شدید و تبخیر آب محافظت کرده و از طریق تولید انرژی پاک هم منبع درآمدی برای خانوارهای روستایی خواهد بود و هم هزینههای زندگی را کاهش میدهد. بدیهی است نمونههای موفق و اعلام آمادگی این کشور برای انتقال تکنولوژی میتواند زمینه مناسبی برای همکاریهای فرامنطقهای نیز فراهم کند.
ایران با تکیه بر تاریخ و تمدن چندهزارساله و تجارب ذیقیمت در بهرهگیری از فناوریهای متناسب بهرهوری آب بهعنوان کشوری در خط مقدم بحران قریبالوقوع کمبود آب و بهعنوان یک مدافع دیرینه گفتوگوی تمدنها و همکاری بین منطقهای مصمم است تا آگاهی جهانی را نسبت به این موضوع افزایش دهد و به بسیج یک واکنش قاطع و هماهنگ بینالمللی در برابر این تهدید کمک کند.
با توجه به شرایط، پتانسیلها و نیازهای طرفین میتوان در افق بلندمدت زمینههایی را به شرح زیر در حوزههای مشترک همکاری شاهد بود. بدیهی است این موارد نیازمند آمادگی طرف ایرانی و زمینهسازی مقدماتی است: زمینههای همکاری غیرامنیتی و سیاسی.
توافق اخیر با امید به کاهش خصومت بین دو رقیب میتواند طبعاً به کاهش تنشهای منطقهای کمک کرده و به حل فوریترین چالشهای امنیتی خاورمیانه بخصوص در یمن و لبنان منجر شود. یک صلح پایدار نیازمند بهکارگیری تمامی گزینههای حمایتی و دیپلماسیهای متعددی دیپلماسی عمومی در نزدیکتر کردن ملتها از طریق توسعه گردشگری و زیارتی بین دو کشور و رونق دیپلماسی ورزشی و دیپلماسی اقلیمی و محیط زیستی است. در کنار کاهش بحرانهای منطقهای و بازسازی در این مناطق، همکاری این دو کشور در مواجهه با بحرانهای محیط زیستی و تغییرات اقلیمی یک ضرورت تاریخی و جبر جغرافیایی و پاسخی است به تهدیدات روزافزون زیست محیطی که سرنوشت نهتنها ملتهای دو کشور بلکه صلح پایدار در منطقه را بهصورت جدی تهدید میکند.
نظر خود را بنویسید