دهه هشتادیها چه میگویند و حامل چه گفتمانی هستند؛ گفتمان این نسل با نسل قبلی چه تفاوتها و تشابههایی دارد؟ این مقاله را بخوانید.
شیرین احمدنیا، جامعه شناس/ آینده نگر
1.امروز جامعه ایران خود را با غلیان احساسات و کنشگری فعالانه نسلی نو مواجه میبیند که گویی پیامهایی جدید را با صدای بلند فریاد میزند و مخاطب خود را از سطح مرزهای ملی نیز فراتر تعریف کرده است. مسلماً مطالبات این نسل تازه به میدان آمده تماماً نو و بیسابقه نبوده و نیست و آنچه طلب میکند با مطالبات نسلهای پیشین او اشتراکات زیادی دارد. این را میتوان در شعارهایی که در سطح خیابان شنیده میشود و در رسانههای جدیدیافت که میدان اصلی تعاملات این نسل است. پیامهای آشنایشان را نسلهای پیش از آنها نیز سروده و فریاد زده بودند. اما چیزی در این نسل نو هست که آنها را متمایز کرده و میکند و مفهوم و برچسب «دهه هشتادیها» را به زمزمه روزانه متولدین نسلهای مختلف راه داده است.
2.در جامعهشناسی مفهوم نسل و ارجاع به شکاف نسلی سابقه طولانی دارد. آنها که متولدین سالهای پیش از انقلاب اسلامی بودهاند، جو فرهنگی متفاوتی را زیست و تجربه کردهاند تا جایی که میتوان گفت: در هوای دیگری نفس کشیدهاند. تولد اولین نسل متولدین سالهای پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، یعنی «دهه شصتیها»، با پدیدههای شگرفی چون بروز جنگ هشتساله، تحریم اقتصادی، کمبود منابع، جیرهبندی کالاها و مواد خوراکی و انواع محدودیتهای مالی و رفاهیهمزمان شد، همه اینها را ایشان در کنار مشکلات و تنگناهای آموزشی و بهداشتی تجربه کردند؛ حدت و شدت مشکلات در تجربه زیسته آن نسل، ازجمله مرتبط بودن با مسئله انفجار جمعیتی و رشد بیسابقه میزان موالید و رشد جمعیت، ناشی از تعطیلی برنامه تنظیم خانواده در نتیجه فاصله گرفتن ایدئولوژیک از سیاستهای جمعیتی رژیم قبل و نگاه تقدیرگرایانه به تولد و تعدد فرزندان در خانواده.
3.با پایان یافتن دوران جنگ، بهتدریج، شاهد برآمدن نسلهایی دیگر بودیم که در دوران سازندگی کشور و تلاش تدریجی مسئولان وقت، برای توسعه کشور و در دوران تعامل بیشترکشور با جهان، رشد و نمو کردند. این نسلها، همزمان با شتاب گرفتن جریان توسعه فنآوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطاتی، با گشایشهایی در زمینه کیفیت زندگی، تنوع سبک زندگی، افزایش نسبی رفاه عمومی و توسعه اقتصادی فرهنگی و بهویژه ارتباطات رسانهای در جامعه، روبرو شدند. سیاستهای کنترل فرهنگی تا حدی تعدیل شد و افراد نسلهای نو توانستند با تحولات ارزشی و هنجاری جاری در دنیای جهانی شده آشنا شوند و تأثیر بپذیرند. دور از انتظار نیست که تحولاتی چون دسترسپذیری گستردهتر رسانهای نظیر اینترنت و کانالهای ماهوارهای و همچنین رشد محصولات فرهنگی بخش خصوصی یا شبکههای اجتماعی و منابع رسانهای غیررسمی که بهموازات بازار رسانههای رسمی رشد کرده بود، نیز بر هویتیابی نسلهای جدید، در سایه ارزشهای فرهنگی ـ اجتماعی جهانی تأثیر گذاشته باشد. نسلهای نو با اصول و ارزشها و هنجارهای نوینی آشنا شده و از سوی دیگر از تاریخ تحولات اجتماعی سیاسی جامعه خود مطلع میشدند که بر آرمانخواهی و مطالبات مشخصی در جهت ارتقای شاخصهای توسعه انسانی و سیاسی تأکید داشته است. بااینحال، به نظر میرسد نسلهای جدید، مکرراً با عدم تحقق وعدهها و شعارهای مطروحه در وعدههای سیاسی و برنامههای توسعهای و سیاستگذاری عدالت محور، روبرو شده و درنتیجه، هر روز بیشتر، خود را در شرایط تعمیق نارضایتیهای ناشی از فقر، فساد و مشکلات اقتصادی و رفاهی، افزایش انواع تبعیض و نابرابریهای اقتصادی ـ اجتماعی یافته است که بر جریان زوال سرمایه اجتماعی و نهایتاً، شکلگیری احساس محرومیت نسبی در این نسل دامن زده است.
4.علیرغم اینکه وعدههای جذابی چون منشور حقوق شهروندی در پیام مسئولانبه گوش میرسید نسلهایی که با کاربرد وسیع ابزار رسانهای اینترنتی و ماهوارهای و شبکههای ارتباطی اجتماعی نوین، بسیار آسانتر از نسلهای پیشین، به تبادل اخبار و رویدادها مسلط بودهاند با تناقضها مواجه میشدهاند. آنها نسلی را نمایندگی میکردند که با تنوع سبکهای زندگی، حقوق و ارزشهای انسانی و آرمانخواهی جوانان در سطح بینالمللی از شرق تا غرب آشنا شده بودند، و اینک بهسختی میتوانستند با عدم تناسب دسترسیشان به فرصتهای مشارکت و برخورداریشان از حقوق شهروندی ـ در مقایسه وضعیت خود با شرایط متعارف جاری در جهان امروز در مورد همنسلهایشان در شرق و غرب عالم و حتی در مقایسه با آنچه در کشورهای همسایه و منطقهاش میگذرد ـ کنار بیایند. آمار بالای مهاجرت جوانان به مقصد کشورهای توسعهیافته چه بهقصد تحصیل یا بهقصد اشتغال، که در ادبیات علمای اجتماعی و سیاستمداران کشور، بهخوبی منعکسشده و آشکارا، نگرانی مسئولان کشور را نیز برانگیخته است، بهروشنی، گویای حساسیت و اهمیت موضوع بوده است و همچنین نشان از آن داشته که بخش مهمی از جوانان نسلهای نو، دستیابی به ایده آلهایشان را، در خارج از مرزهای زادگاه خود میجستهاند. از سوی دیگر، با این واقعیت تلخ مواجه بودهایم که بخشی از جوانان نیز که سودای خروج از کشور را در سر نپرورانده، اما بنا به شواهد، در شرایط بیانگیزگی و سرخوردگی به سر بردهاند، گاه به چنان یأس و ناامیدی مبتلا شدهاند که شرایطشان را میتوان در آمارهای رسمی حاصل از پژوهشهای دولتی و دانشگاهی، دریافت یعنی شواهد حکایتکننده میزان بالای افسردگی و مشکلات روانشناختی و مواردی نیز خود را نرخ قابلتوجه و هشداردهنده خودکشی جوانان در سنین پایین بازتاب داده است. درهرصورت، وقوف به چنین شرایطی، میتوانست برای دغدغهمندان این جامعه اعم از دانشگاهیان، سیاستگذاران و مدیران اجرایی زنگ خطری بهحساب آید و واکنش درخوری را زودتر از اینها برمیانگیزد.
5.بروز و شکلگیری شکاف نسلی در بستر فرهنگی اجتماعی جهانی شده امروز، بیتردید، شدت و حدت یافته است. این را میتوان امروز بهویژه، دریافت؛ یعنی زمانی که شاهد هستیم، ویژگیهای رفتاری و کنشگری نمادین «دهه هشتادیها»، والدینشان، مسئولان کشور، یا حتی متولدین یک دهه پیش از آنها، یعنی دهه هفتادیها را نیز، در جریان مواجهه با ابعاد کمنظیر تحول در نقشآفرینی و آرمانخواهیشان، دچار غافلگیری و حیرت کرده است. نسل دهه هشتادی، هرچند مولود نظام حاکمیتی پس از انقلاب بوده است، اما ازلحاظ تطابق باارزشها و آموزههایی که در چارچوب آموزشوپرورش رسمی، برخی نهادهای فرهنگی فعال و نیز رسانههای سنتی، سالها برایشان ترویج و تبلیغشده است، چنین دور از انتظار به میدان عمل آمده است.
6.به نظر میرسد گسترش تدریجی رسانههای غیررسمی مبتنی بر پیشرفتهای فناوریهای اطلاعاتی ـ ارتباطی و گسترش شبکههای اجتماعی با هزینه کم و دسترسپذیری بالا ـ که اقبال گسترده جوانان را به دنبال داشته است ـ تأثیر تعیینکننده خود را- در کنار سهم تمامی عوامل اقتصادی فرهنگی و سیاسی قابلتصور، بر این نسل جدید نهاده باشد. فعالیت و تحرک آزادانه جوانان در فضای زندگی مجازی، با تجربه زیسته ایشان در شرایط زندگی واقعیدر تقابل قرار گرفته است ـ که محدودیتهای متنوعی را بر ایشان تحمیل میکرده است. احتمالاً دشواری تحمل شرایط زندگی در چارچوب معیارهای دوگانه (یا دبل استاندارد) نیاز به بروز کنشگری جدیدی را در ایشان پرورانده است. دستاوردهای فناورانه حوزه ارتباطات و شبکههای مجازی و دسترسپذیری امکانات ماهوارهای، نیز از سوی دیگر، با بیمعنا کردن «بعد مکان»، افقها و چشماندازهای فرهنگی متنوعی را پیش چشم نسل جدید گشوده که میتوانسته به شکلگیری ارزشهای جدید، سلایق جدید، تمایل به سبکهای زندگی معاشرتی و فراغتی متمایز از نسلهای پیشین، و آرزوی تحقق خویشتن خویش بهعنوان هویتی مستقل و همچنین بلندپروازی و ایدهآلگرایی در زندگیشان بیانجامد. درنتیجه، انتظارات، مطالبات و نیازهای مبرمی در وجودشان پدیدار شود و امروز، ما را با نسل جدیدی روبرو سازد که به نظر میرسد بهسادگی تسلیم الگوها و مرزگذاریهای تحمیلی ـ از خارج از خردهفرهنگ دروننسلی خودـ نمیشود، چراکه مدتی است، چشم بر فراسوی چنین مرزبندیهایی در زندگی واقعی خود دوخته، و عملاً گذر از موانعی فرهنگی را، تجربه و هوایی نو را، تنفس کرده و دیگر به کمتر از آن، در زندگی واقعیاش نیز راضی نمیشود.
7.عبور از مرزها در مورد نسل جدید را شاید در مورد زنان این نسل، با وضوح و تجلی آشکارتری (در مقایسه با مردان) شاهد باشیم، چراکه محدودیتهای اعمالشده برای محصور نگهداشتن در مرزبندیهای مریی و نامریی فرهنگی و جنسیتی را، زنان حتی بیشتر از مردان همنسلشان، در چرخه زندگی خود تجربه کردهاند. خواهناخواه، زنان امروز، باسوادتر، توانمندتر، مصممتر و آگاهترند و در خصوص مطالبات نوپدیدشان، انگیزهمندی و عاملیت بیشتری نشان میدهند، تا جایی که ایشان را تا مرحله پیشقراول شدن تغییر، به جلو رانده است. این، واقعیت امروز دختران ماست، که به رسمیت نشناختناش، چشمپوشی نسبت به آن، یا مسکوت گذاشتن آن، ناممکن، غیرموجه و عملاً تلاشی بیهوده بهشمار میرود.
8.تفاوت آشکار هویتیابی جنسیتی زنان نسل نو با زنان دهههای پیش، در ابعاد گستردهتر سطوح آموزش، تحصیلات و سرمایههای فرهنگیشان نمود پیدا کرده است. این را باید در کنار انگیزههای قوی و عزمشان برای نقشآفرینیهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دید که مدتهاست به دغدغه مطالعاتی صاحبنظران و علاقهمندان حوزه مطالعات زنان در این جامعه، نیز تبدیلشده است، هرچند پرداختن به موضوع زنان بنا به قوانین نانوشته، چندی است مشمول تحدید و اعمال ملاحظاتی در چارچوب فعالیتهای آکادمی رسمی شده و محصول پژوهشهای با موضوع زنان، تنها مشروط به رعایت خط قرمزهای تنظیمشده از بالا، امکان انعکاس در نشریات علمی دارای مجوز، پیدا میکند.
9.تغییرات محسوس در ویژگیهای فردی ـ اجتماعی زنان و هویت پذیری جنسیتی نوین ایشان، را میتوان همچنین، با نگاهی به آمارهای رسمی کشور دریافت، بهعنوانمثال، با نگاهی به شاخصهایی در زمینه سن ازدواج، میزان باروری کل، نسبت زنان راه یافته به مقاطع تحصیلات عالیه دانشگاهی. یکی از شاخصهای تأملبرانگیز، درعینحال، نسبت فزاینده زنان شاغل در بازار غیررسمی اشتغال است. بهویژه، هنگامیکه از واقعیت تکاندهنده عدم تناسب نسبت فعالیت زنان در بازار رسمی اشتغال، با نسبت فارغالتحصیلان دانشگاهی زن آگاه هستیم و متوجه میشویم که زنان جوان مستعد، به جبران موانع فرهنگی و حقوقی در مقابله با حضورشان در بازار اشتغال رسمی، ناگزیر اما مصمم، متوسل به انتخاب انواع گزینههای نو گشوده فضای مجازی بهعنوان بازار فعالیت شغلی میشوند، یا تن به استخدامهایی بدون امنیت شغلی میدهند یا به مشاغل خانگی روی میآورند، و یا حتی مبتکرانه، مشاغلی را خلق میکنند تا نهایتاً، تلاش کنند در رقابت با مردان همنسل خود، از دستیابی به منابع مالی و استقلال مالی عقب نمانند. این زنان نسلی هستند که منتظر دریافت حمایت مالی از پدران یا برادران خود نیز نمانده و آستینها را بالا زدهاند تا حق خود را برای دستیابی به جایگاه انسانیشان از جامعه، طلب کنند، این بار البته، نه همچنان در جریان ایفای نقشی وابسته، بلکه در نقشآفرینی باارزشهای استقلالطلبانه، با اتکای به نفس انسانیشان و آزادی عمل. اینها هم از مرزهایی گذر کردهاند که در مقابلشان، بیش از این، سدی به شمار نمیرود.
10.باید از چشماندازهای اجتماعی گفت؛ تحرک جوانان و تحولخواهی امروزشان را، بیش از این نمیتوان نادیده گرفت یا مسکوت گذاشت. صدا و پیام جوانان که این روزها در جامعه، طنینانداز شده، برای عالمان علوم اجتماعی البته، ناشنیده نمانده و نخواهد ماند. این صدایی است که نه میتوان ناشنیده گرفت و نه میتوان خاموش کرد، با صدا و مطالبات نسل امروز، تنها میتوان همراه و همصدا شد، چراکه بهوضوح، نیاز و مقتضیات زمانه خویش را بازتاب میدهند.
نظر خود را بنویسید