اگر میخواهید درباره مسئله توسعه و آب در ایران بخوانید، این مقاله به شما توصیه میشود.
تمامی اشکال زندگی در سیاره زمین به آب نیاز دارند. اما چون منابع آب در دسترس، محدود و بین انسانها و اکوسیستمهای طبیعی مشترک است، جوامع درباره سهم و کیفیت آبی که برای نگهداری اکوسیستمهای طبیعی باید تأمین شود، دچار تأمل و دغدغه روزافزون شدهاند. اکنون این دغدغه و ضرورت صیانت و حفاظت از آن، بسیار جدیتر از گذشته تلقی میشود. طرفه آنکه هرچه وضعیت ایران پرمخاطرهتر شده است، هشیاری حکومت و مردمان دراینباره کمتر. در ایران، با عبور از مرز بهرهبرداری بدون تنش یا کمتنش از منابع آب تجدیدپذیر که دو تا سه دهه پیش اتفاق افتاد و تقریباً قطع جریان لازم برای اکوسیستمها در حال حاضر، خشک شدن تالابها و دریاچههای متعدد، تخلیه مخازن آب زیرزمینی و آلودگی آنها و منابع آب سطحی، کاهش شدید رطوبت خاک، تشکیل کانونهای انتشار غبار و ریزگرد و تشدید فرایند بیابانزایی در کشور مزمن شده است. نوشتار حاضر به دلایل بروز این وضعیت از دیدگاه رابطه آب و محیط زیست (سامانه پشتیبانی از حیات، اکوسیستمهای خشکی و اکوسیستمهای آبی) و اهمیت آن برای تداوم زندگی، میپردازد. به عبارتی، تمرکز این مقاله تحلیل رابطههای میان جامعه انسانی، منابع آب و اکوسیستمها، برای روشن کردن چرایی و چگونگی اجبار به حفظ و احیای اکوسیستمهای زندگی بخش است و آنکه چگونه این تلاشها باید درمسیر مدیریت بههمپیوسته منابع آب بارز و برجسته باشد. زیرا، بنیادیترین وظیفه در استفاده پایدار از یک سرزمین، به رسمیت شناختن وابستگی انسانهای ساکن آن سرزمین به سامانه پشتیبانیکننده از زندگی است که بدون آن نه غذا، نه سوخت و چوب، نه حیات وحش، نه گردهافشانی گیاهان و نظایر آن وجود نخواهد داشت. این سامانههای دوام زندگی عبارتاند از: مناطق ساحلی، رودها، دریاچهها، مصب رودها، آبخوانها.
آب، آغاز و ادامه زندگی
از زمانی که موجودات تکسلولی حدود 3.5 میلیارد سال پیش پا به عرصه زندگی گذاشتند، آب و انرژی مصرف کردند و رشد و تولید مثل کردند. تا هزارههای بعد، نوعی موازنه بین نیازهای زندگی و «آب شیرین در دسترس» بود. منظور از «آب شیرین در دسترس» یک درصد از کل منابع و ذخایر موجود آب در کره زمین است که به راحتی میتوان از آن استفاده کرد. یعنی با اینکه ۷۵ درصد سطح زمین را آب فرا گرفته، ۹۸ درصد آن شور و فقط ۲ درصد شیرین و بیشتر آبهای شیرین منجمد است و انسان و طبیعت فقط کمتر از ۱ درصدذخایر آبی را میتوانند استفاده کنند.
انسان از حدود دههزار سال قبل، آموخت به جای جمعآوری، غذای خودش را کشت کند. شهر و تمدن تأسیس کند و جمعیتش را زیاد کند. اما در 200 سال گذشته تاکنون رشدجمعیت انسانها و شهر نشینی نسبت به گذشته بسیار زیادتر شده است. یعنی افراد بیشتری تغذیه شدند و آب بیشتری برای هر نفر تقاضا میشود. در انتهای هزاره دوم میلادی، مصرف انسانی به دو برابر آنچه که در دهه 1960 میلادی استفاده میشد، افزایش یافت. چون «آب در دسترس» بین انسانها و اکوسیستمهای طبیعی مشترک است، انسان درباره آبی که در اکوسیستمهای طبیعی برای نگهداری آن باید باقی بماند، دچار تدرنگ و دغدغه شد. یعنی احساس کرد در حال نزدیک شدن، و در مواردی عبور کردن از حد توانایی است که قادر باشد بیش از این سهم آب محیط زیست را کاهش دهد و همچنان سلامت آن و به نوعی خودش را حفظ کند. با شروع هزاره سوم این دغدغهها افزایش یافت و ضرورت صیانت و حفاظت از سهم آب اکوسیستمها شکل جدیتری پیداکرد. همچنین در سطح جهانی برآورد شده است مقدار آبی که در مناطق مختلف از محیط زیست کاسته میشود در سال 2025 حدود 3/1 برابر میزان برداشت سال 2000 است. این افزایش برای مناطقی چون آسیا با انتظار رشد اقتصادی بالاتر آن، بیش از رقم میانگین پیشبینی میشود. بنابراین جامعه انسانی با روندی از مصارف انسانی روبرو است که از نظر کمیت به جد تداوم حیات در اکوسیستمها را در آینده نیز بخطر میاندازد.
علاوه بر کاهش کمیت آب در دسترس محیط زیست، آلودگی آبها دارای پیامدهای گستره بر محیط انسانی و محیط زیست است. هر گونه تغییر فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی در آب که به گونهای پیامدهای مضری برای انسان، حیوانات، گیاهان و سایر موجودات داشته باشد به عنوان آلودگی آب شناخته میشود. پس از استفاده، آب به فاضلاب تبدیل میشود. فاضلاب میتواند خانگی باشد، مانند آب استفاده شده در توالت، استخر یا دوش گرفتن، یا مصارف تجاری، کشاورزی یا صنعتی. فاضلاب همچنین به آب بارانی گفته میشود که روغن، چربی، نمک جاده، مصالح یا مواد شیمیایی را از سطح زمین شسته و به آبراههها منتقل میکند. سازمان ملل تخمین میزند که 80 درصد فاضلاب بدون تصفیه یا استفاده مجدد به اکوسیستم بازمیگردد.
کشاورزی یکی از بزرگترین مصرفکنندگان آب شیرین است و حدود 70 درصد از آب مصرفی دنیا و 90 درصد کشور را به عهده دارد. کشاورزی همچنین منبع اصلی آلودگی رودخانهها و جویبارها است. یکی از راههایی که کشاورزی باعث آلودگی آب میشود از طریق آب باران است. وقتی باران میبارد، آلایندهها مانند کودها، ضایعات حیوانات و سموم دفع آفات از مزارع به داخل مجاری آب شسته میشوند و باعث آلودگی آب میشوند. آلودگیهای حاصل از کشاورزی معمولاً حاوی مقادیر زیادی فسفر و نیتروژن هستند که موجب رشد جلبک میشوند. این جلبکها سمومی تولید میکنند که باعث از بین رفتن ماهی، پرندگان دریایی و پستانداران دریایی میشود و به انسان آسیب میرساند. علاوه بر این، هنگامی که این شکوفههای جلبکی میمیرند، باکتریهای تولید شده در هنگام تجزیه جلبکها از اکسیژن موجود در آب استفاده میکنند. این کمبود اکسیژن باعث ایجاد «مناطق مرده» در آبی میشود که ماهیها نمیتوانند در آن زندگی کنند
مواد نفتی، فاضلاب و رسوبات مواد شیمیائی و کودهایی که از طریق چرخه آب به درون دریا و پیکرههای آبی میریزند بدون شک حیات آبزیان و پرندگان و سایر جانداران محیطهای آبی را به مخاطره میاندازند و مواد ناشی از پسماندها موجب رشد خزههای دریائی شده درنتیجه باعث نابودی حیات دریائی میگردد. از طرف دیگر آلودگی آبهای زیرزمینی ناشی از نشت و نفوذ شیرابه در جایگاههای دفن زباله، از معضلات عمدهای است که مسائل بهداشتی زیست محیطی عدیده ای را ایجاد نموده است. در اثر فعل و انفعالات و واکنشهای مختلف در درون گودالها و انبارهای زباله و نزدیک بودن سطح بسته گودالها به آبهای زیرزمینی، شیرابه به سهولت در این آبها نفوذ کرده و هرگونه مصارف آنی آب را غیر ممکن میسازد. این مسئله از آن جهت اهمیت بیشتری مییابد که در اغلی کشورهای درحال توسعه مانند ایران، جداسازی مواد سمی، صنعتی و بیماریزای مراکز بهداشتی درمانی، از پسماندهای شهری انجام نمیشود و مراکز دفع زباله، پذیرای هرگونه زوایدی هستند. به طوری که این مواد با ایجاد تغییرات نامطلوب در خواص فیزیکی و شیمیائی و بیولوژیکی کیفیت آب را پایین میآورند. نزول کیفیت آب در درجه اول جامعه انسانی را در معرض خطر قرار میدهد. به گزارش سازمان بهداشت جهانی تقریبآ از هر سه نفری که در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند یک نفر آب آشامیدنی سالم در دسترس ندارد. هر سال سه میلیون کودک زیر 10 سال بعلت کمبود آب سالم و امکانات بهداشتی از بین میروند.
در کشورهای جهان سوم 80 درصد کل بیماریها مربوط به مصرف آب آلوده است که 33 درصد کل مرگ ومیر در این کشورها را باعث میشود، یعنی در واقع 25 هزار نفر در روز بدلیل استفاده از آب آلوده از بین میروند. در این میان، هزینههای اقتصادی تخریب محیط زیست بسیار زیاد است و همچنان افزایش مییابد. بر اساس مطالعات بانک جهانی برای کشورهای خاورمیانه و شمال افریقا هماکنون این خسارتها بین 1/2 درصد تولید ناخالص داخلی در تونس تا 1/7 درصد تولید داخلی در ایران برآورد شده است. تمام این خسارت قابل تبدیل به ارزشهای پولی نیست و فقط بخشی از آنها خودرا در بودجه عمومی، بودجه خانوار، قدرت رقابت اقتصادی، و عدالت بین نسلی خود را نشان میدهد. در صورت ادامه روند موجود و زوال محیط زیست، بخش مهمی از این امکانات ممکن است در آینده در دسترس نباشد.
چرخه آب در «آبکره»
زمین سیارهای از منظومه شمسی است که دارای اقیانوسهایی متشکل از آب مایع و بزرگترین مکانی است که حیات بر روی آن جریان دارد. از نظر جغرافیای فیزیکی، لایههای زمین عبارتاند از زیستکره، جوکره، سنگکره و آبکره. زیستکره به آن قسمت از کره زمین گفته میشود که در آن زندگی وجود دارد. این لایه زیستگاه و پرورنده حیات انسانها، حیوانات، پرندگان، ماهیان، خزندگان، حشرات، باکتریها و سایر موجودات و اشکال حیات است. بیوسفر تا لایهها و اقشار زیرین زمین که ریشههای درختان و دیگر موجودات زنده در آن است، ادامه دارد. بیوسفر در اراضی سخت لیتوسفر (سنگکره) فقط تا عمق چندمتری ادامه دارد، به استثنای برخی انواع باکتریها که در لایههای عمیقتر نیز حضور دارند. زیستکره در لایههای آبکره، جوکره و سنگکره قرار دارد. آبکره یا هیدروسفر مجموعه آب موجود در زیر، رو و فضای یک سیاره است. زمین تنها سیاره در نظام شمس است که مقادیر زیاد آب مایع در سطح آن وجود دارد. میان آبکره و دیگر لایههای زمین رابطه متقابلی است که در اینجا تمرکز بر رابطه بین آبکره و زیستکره است.
آبکره منشأ زندگی و تداوم آن درکره زمین است و از دو بخش ثابت و متحرک تشکیل شده است. آب شور اقیانوسها بخش اعظم ذخایر آبی ثابت کره زمین یا آبکره را تشکیل میدهند. بخش عمده منابع آب شیرین نیز به صورت ثابت است که در قطبها یا اعماق زمین قرار دارد و به راحتی در دسترس نیست. با تبخیر آب از اقیانوسها و سایر پیکرههای آبی، ذخایر متحرک آب شیرین و پاک در چرخه آب وارد میشوند. آب تبخیرشده در این چرخه در جو زمین حرکت میکند. بخار آب متراکم و تبدیل به ابر میشود، میبارد و در سطح و زیر زمین حرکت میکند و دوباره به اقیانوس میپیوندد. حجم آب ورودی به این چرخه در طول یک سال نسبت به کل ذخایر آبکره زمین بسیار بسیار کم (حدود چهارصدم درصد حجم آبکره) است. آب ورودی به چرخه آب در طبیعت با تودههای آب و هوایی، اقیانوسها و دریاها، کوهها و دشتها ارتباط مستمری دارد. مبنای آب تجدیدپذیر، همین چرخه آب است (البته پس از کسر بارشهای مربوط به اقیانوسها) که به شکل کارآمدی آب را در زیستکره در دسترس جانداران و موجودات سطح خشکیها، ازجمله انسان، قرار میدهد. نسبت آب تجدیدپذیر 20 درصد از کل حجم آب در گردش سالانه بدون در نظر گرفتن تبخیر و نزدیک به 8 درصد پس از کسر تبخیر از سطح خشکیهاست. بدین ترتیب حجم منابع تجدیدپذیر آب در قارهها با کسر تبخیر 44 هزار و 800 میلیارد مترمکعب در سال است که 95 درصد آن به صورت جریانهای سطحی ظاهر و فقط 5 درصد آن به صورت نفوذ مستقیم در آبخوانها (ذخایر آب زیرزمینی) ذخیره میشود. از این نظر است که ذخایر آب شیرین قابل دسترس زیستکره، محدود تلقی میشود. بهره همه قارهها و کشورها از این منبع محدود، یکسان نیست. از این نظر توجه به امکانات و محدودیتها الفبای مدیریت جدید آب است. سهم ایران از سطح خشکیهای جهان 1.2 درصد و از جمعیت جهان یک درصد و از آب تجدیدپذیر 0.3 درصد است. با توجه به کاهش میانگین بارشها در دو الی سه دهه گذشته و کاهش بیشتر روانآبها نسبت به بارشها، برآوردها از منابع آب تجدیدپذیر ایران رو به کاهش است.
آب تجدیدپذیر، محصول چرخه آب
توجه به امکانات و محدودیتهای آب تجدیدپذیر، الفبای مدیریت جدید آب و از ابزارهای مهم ارزیابی و نمرهدهی آن شناخته میشود. درحالیکه جمعاً حدود ۱۰ درصد از منابع آب تجدیدپذیر جهان در هرسال برای استفادههای مختلف برداشت میشود، این نسبت برای کشور ایران بیش از 80 و حتی 90 درصد اعلا م شده است. اما براستی چرا با تاکید توصیه میشود که هرجامعه در هر مکانی باید برای حفظ پایداری طبیعی خود با منابع آب تجدیدپذیر سازگار شود؟ چون با ناسازگاری، جامعه امنیت آبی خودرا در معرض مخاطراتی قرار میدهد که برخی از آنها در ایران و چند کشور دیگر -بدون توجه به حشکسالی و ترسالی- در طول چند دهه گذشته تجربه شده و در صورت عدم اصلاح سیاستها و رویهها، این روندها ابعاد وسیعتر و مهیبتری نیز خواهند یافت. مخاطره اصلی، پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی افزایش ناترازی مستمر میان عرضه و تقاضای آب است. دیگر مخاطرههای سنتی چرخه آب شامل سیل و خشکسالی و رانش زمین و مخاطرهای جدیدتر ناشی از نشست زمین، خشک شدن تالابها، کاهش رطوبت خاک وتوسعه محلهای پیدایش گردو غبار، آلودگی منابع آب و بارانهای اسیدی است که معمولا در فرایند توسعه جوامع شدت یافته و بطور مستقیم یا با واسطه، تحت تأثیر نشانگر تنش آبی، میتوانند بیشتر فعال شوند و بر جامعه آثار مخربتری برجای بگذارند. اما نشانگر تنش آبی چیست؟
برای مشخص کردن درجه و میزان ناسازگاری هر کشور با منبع آب تجدیدشوندهاش، سازمان ملل 5 درجه برای شدت مخاطرهها قائل شده است. یعنی کشورهای بدون تنش، کشورهایی هستند که کمتر از 25 درصد آب تجدیدپذیر خود استفاده میکنند، کم تنش (25 تا 50 درصد)، تنش متوسط (50 تا 75 درصد)، تنش زیاد (75 تا 100 درصد) و بحرانی (بیش از 100 درصد). بنابراین اگر بخواهیم به عقب برگردیم، کشور ایران که در دهه 1340 «کمتنش» محسوب میشد، دردهه 1370 به کشورهای با «تنش متوسط» پیوست، اکنون در زمره جوامع با «تنش زیاد» است و ممکن است قبل از چند دهه به گروه «بحرانی» ملحق شود.
آبهای رنگی برای اکوسیستمها
اکوسیستم مجموعهای از موجودات زنده و محیط زندگی آنهاست. اکوسیستمها دارای ساختار مرکبی از کارکردهای بههمپیوستهاند که توسط میلیونها موجود زنده متفاوت ایجاد میشود. سامانههای انسانساخت در مقام مقایسه با اکوسیستمها، مجموعه سادهای با اثربخشی محدود است. بزرگترین اکوسیستم شناختهشده، زیستکره است. اکوسیستمهای زیستکره به دو دسته بزرگ اکوسیستمهای آبی و اکوسیستمهای خاکی تقسیم میشوند.
اکوسیستم خشکی، اکوسیستم آبی (آب سبز و آب آبی)
در یک آبخیز/حوضه آبریز، بارش بین طبیعت و جامعه انسانی و بین سامانه خشکی و آبی به اشتراک گذاشته میشود. بنابراین آبخیز/ حوضه واحدی است که در آن توازن بین انسان و طبیعت میتواند محقق شود. تمامی بارشها بعداز رسیدن به سطح زمین به دو بخش آب سبز و آب آبی تقسیم میشود. آب سبز جریان آب تبخیرشدهای است که اکوسیستمهای خشکی را پشتیبانی میکند و آب آبی روانابی است که اکوسیستمهای آبی را پشتیبانی میکند و برای مصارف انسانی در دسترس است.
سامانه جریان آب سبز بیانگر آب مصرفی جنگلها، مراتع و اراضی دیمکاری است. به طور کلی این آب اکوسیستمهای خشکی را و به طور اخص تولیدات دیم را برقرار نگاه میدارد. تولید دیم 60 درصد تولید مواد غذایی دنیا را تشکیل میدهد. این نسبت برای کشور ایران به دلیل شرایط اقلیمی و مدیریتی آن حدود 10 درصد است. آب آبی از بالای بلندیها به پایین، از زمین به سیستمهای آبی در جایی که برای مصارف جوامع انسانی در دسترس است، جریان مییابد. با برداشت آب برای پشتیبانی از فعالیتهای وابسته به آب انسان، آب آبی، ذخیرهسازی و استحصال میشود و به مناطق شهری و صنعتی انتقال مییابد.
اکوسیستمها، حتی آنهایی که سکونتگاه برای گیاهان و جانوران در بیابان فراهم میکنند، به آب وابستهاند. برخی از اکوسیستمها مانند جنگلها، باتلاقها، یا مراتع، به آب باران و برخی دیگر مانند تالابها، به آب زیرزمینی یا تلفیق متفاوتی از آب شور و شیرین در اکوسیستمهای ساحلی وابستهاند.
دهشهای محیط زیستی
اکوسیستمها نهادههای اساسی برای بشر مانند توسعه اقتصادی- اجتماعی و سامانه پشتیبانی از زندگی تأمین میکنند. نهادههایی برای توسعه اقتصادی- اجتماعی با استفاده از ظرفیت مولد اکوسیستمهای خشکی (مانند هیزم، دارو و گیاه) و اکوسیستمهای آبی (ماهی، غذاهای دریایی و نظایر آن) ارائه میشود. ظرفیت مولد این اکوسیستمها باید حفظ شود.
اکوسیستمهای خشکی نقش اساسی در فرایند تولید روان آب به عهده دارند، چون آنها مقادیر کلانی از آب سبز را مصرف میکنند (یعنی دو سوم بارشها بر خشکیها) و در ازای آن هنگام بارش و ایجاد رواناب تأثیر خود را بر متعادلسازی جریان آب آبی میگذارند. به عنوان مثال هماکنون جنگلزدایی افریقای جنوبی فعالیتهای بالقوه کاهنده روان آبها عنوان میشود. چنانکه اشاره شده، خدمات اکوسیستمی، علاوه بر پشتیبانی از حیات، به طور مستقیم جنبههای مولد برای توسعه اقتصادی و اجتماعی نیز دارد. اکوسیستمهای مناظر طبیعی ممکن است بر اساس خصوصیاتشان کاملاً از یکدیگر متفاوت باشند، بر اساس تفاوت اصلی میان مراتع و جنگلها و بر اساس خصوصیات پوششی با گونههای غالب که با تغییر آب و هوا تغییر میکنند. سامانههای آب آبی و اکوسیستمهای آبی که از آنها میزبانی میکنند، نهتنها منافع «در جریان» مانند استفادههای تفریحی، ترابری، رقیقسازی آلودهکنندهها، ایجاد سکونتگاههایی چون تالاب عرضه میکنند، بلکه منابع زندهای مانند ماهی، پرندگان آبزی، صدفدارها و غیره از آنها صید میشوند.
دهشهای محیط زیستی مهمی در چرخه آب بعضاً مربوط به تالابها است. این تالابها میتوانند در خشکی یا در مناطق ساحلی باشند. وسعت تالابهای جهان ۵۷۰ میلیون هکتار است که تقریباً چهار دهم درصد مساحت خشکیهای کره زمین را تشکیل میدهند. طبق تقسیمبندی کنوانسیون رامسر ۴۲ تیپ تالاب در سه دسته اصلی «تالابهای ساحلی- دریایی»، «تالابهای داخل خشکی» و «تالابهای مصنوعی» در جهان وجود دارد. 30 درصد گیاهان و جانوران کره زمین در تالابها زندگی میکنند و تالابها 20 درصد وزن خود قابلیت ذخیرهسازی کربن دارند. خدمات محیط زیستی تالابها در مسیر توسعه اقتصادی و اجتماعی معمولاً در چهار گروه تأمین و تدارک (آب و غذا)، تنظیم و حفاظت (ریزغبار، امواج دریا و سیل، تغییرات آب و هوایی، آلودگیها و امراض)، پشتیبانی (چرخه غذایی و گردهافشانی) و فرهنگی (احساس آرامش، تفریح و تفرج و احترام به طبیعت) مورد توجه قرار میگیرند. در گذشته دیدگاهی منفی به تالابها وجود داشت و با توجه به سابقه بیماریهایی چون مالاریا، عموم معتقد بودند که آنها مکانی بیارزش و حتی زیانبار و محل پرورش حشرات موذی و موجب آلودگیهای محیط زیستیاند. اما امروز دیدگاهها در حال تغییر است و حتی متخصصان اقتصاد محیط زیست ارزش تالابها را ده برابر جنگلها و دویست برابر زمینهای زراعی برآورد میکنند. در ایران بیش از ۸۴ تالاب با اهمیت بینالمللی با وسعت تقریبی 3 میلیون هکتار شناسایی که از بین آنها تاکنون 35 تالاب در قالب 24 عنوان با مساحت یک میلیون و نیم هکتار در کنوانسیون رامسر ثبت شدهاند. در حال حاضر 6 تالاب بینالمللی به لحاظ شرایط در وضعیت مطلوبی نیستند و در لیست منترو به عنوان تالابهای در معرض خطر قرار گرفتهاند.
واژه «خدمات» در اصطلاح «خدمات اکوسیستمی» مضمون اقتصادی دارد. جنبه قابل اندازهگیری و سنجش دارد تا برای مخاطبان عمومی و حتی برنامهریزان و تصمیمگیران بیشتر قابل لمس کردن باشد. این کارکردها ارزش اقتصادی و مالی دارند و میتوانند برای تعریف و راهاندازی کسب و کارها مورد توجه قرار گیرند. این دیدگاه در طرح حفاظت از تالابهای ایران از سال 1384 بوده، در 3 پایلوت اولیه اجرا شده، برای 14 تالاب برنامه تهیه شده و برای 4 تالاب دیگر در دست تهیه است. در همین طرح، پرداختن به موضوع «تدوین طرحهای کسب و کار» و «پرداخت برای خدمات اکوسیستمی» قرار است به طور پایلوت آغاز شود، با این دیدگاه که چنانچه معیشت جوامع محلی و بومی با محیط زیست و تالاب گره بخورد، این جوامع خود به بهترین شکل ممکن وظیفه حفاظتی خود را انجام میدهند. به تبعیت از این دیدگاه، ممکن است مناطقی بتوانند به نحوی اداره شوند که نیازشان به منابع عمومی و دولتی کمتر شود و به ظرفیتها و امکانات محلی متکی شوند. این برنامه برای 5 تالاب «کانی برازان» آذربایجان غربی، «زریوار» کردستان، «چغاخور» چهارمحال بختیاری، «حله» بوشهر و «شادگان» خوزستان در دست تهیه و یا تدوین شده است.
بنیادیترین وظیفه در استفاده پایدار از یک سرزمین، به رسمیت شناختن وابستگی انسانهای ساکن آن سرزمین به سامانه پشتیبانیکننده از حیاتی است که بدون آن نه غذا، نه سوخت و چوب، نه حیات وحش، نه گردهافشانی گیاهان و نظایر آن وجود نخواهد داشت. مناطق ساحلی، رودها، دریاچهها، مصب رودها، آبخوانها، اجزایی از چرخه آب هستند که فواید زیادی برای جوامع انسانی دارد. فوایدی چون ماهیگیری، ترابری، فعالیتهای تفریحی.
ناسازگاری و دستبرد به اکوسیستمها
در قرن گذشته، منابع آب برای افزایش رفاه اقتصادی و اجتماعی مورد استفاده قرار گرفت، بدون آنکه سازگاری آن با پایداری اکوسیستمهای حیاتی مورد توجه قرار گیرد. شهرنشینی و سایر تغییرات در کاربری اراضی، عملیات کشاورزی نادرست، و صنعتی شدن از فعالیتهایی بودند و هستند که میتوانند رژیمهای کمی و کیفی آب را در زیستبومها تغییر دهند و در نتیجه آنها را به شکل نامطلوبی دچار دگرگونی سازند.
مداخلات انسانی از نظر تاثیرات اکوسیستمی آب مدخلهای متعددی دارد، برخی به صورت مستقیم از طریق مداخله در جریانها و مسیرهای محلی آب و برخی غیرمستقیم از طریق مداخله در نفوذپذیری خاک، پوشش گیاهی و تولید روانآب. چون کارکردهای اکولوژیک آب به طور مستمر توسط فعالیتهای انسانی به صورت تغییر کاربری اراضی، تولید زیست توده، آلودگی و زوال کیفیت آب دچار اختلال میشود، مقابله با بههمپیوستگی زیستی بین آب شیرین در گردش و اکوسیستمها چالشی کلیدی است. بر این اساس، بین کارکردهای گوناگون آب، نیاز به «دادوگرفت» است، وظیفهای که انجام آن حتی از تلاشهای متعارف برای تحویل آب به خانوارها، صنعت و کشاورزی پیچیدهتر است.
آب، غذا و مواد اولیه لازم برای امنیت معیشتی انسان، از محیط زیست پیرامون مراکز جمعیتی سرچشمه میگیرد. هرچند که این منابع نمیتوانند بدون تغییر دادن بخشهایی از مناظر طبیعی (حفر چاهها، انتقال آب با تونل، ساخت سدهای مخزنی، وجین کشتزارها، پاکسازی جنگل برای استفاده از چوب، زهکشی، تسطیح اراضی و نظایر آن) مورد بهرهبرداری واقع شوند. این تغییرات اکوسیستمهای محلی را به هم میزند. هرچقدر غذای بیشتری برای تغذیه جمعیت رو به رشد باید تولید شود، اول به مصرف کود شیمیایی و بعد علفکشها تکیه دارد تا محصولات گیاهی بیشتری تولید شوند. آب استحصالشده پس از استفاده به صورت فاضلاب و آب برگشتی به سیستم منابع آب بازمیگردد، مگر آنکه روی آن در حد بالایی عملیات پالایش انجام شود. آب آبی همچنین برای آبیاری برداشت میشود. طی استفاده از بخشی از این آب - بهرهبرداری مصرفی- به جریان آب سبز برمیگردد در شرایطی که مازاد آن (بخش مصرفنشده) آب برگشتی به آب آبی را تشکیل میدهد. آب برگشتی به طور معمول با موارد شیمیایی عملیات کشاورزی و مواد غذایی موجود در خاک آلوده میشود. در مناطق خشک که برای تولید کشاورزی، اراضی «آبیاری» میشوند، این اقدام نیز به آثار جنبی محیط زیستی میانجامد (خوراکوری، آلودگی آب، زهدارشدن اراضی، شوری خاک و آب و نظایر آن). برخی از این آثار قابل اجتناب و برخی اجتنابناپذیر است.
تولید پسماند (زبالههای انسانی، صنعتی و...) نیز موجب بههمریختگی بیشتر اکوسیستمهای محلی میشود. با رشد جمعیت این بههمریختگی تشدید میشود، و آثار جنبی اکولوژیکی افزایش مییابد که توجه بیشتر بخشهایی از اقشار اجتماعی را به اهمیت این موضوعات جلب میکند.
توسعه انسانی به طور جدانشدنی با ذخیرهسازی و کنترل آب همراه است. طی قرن بیستم، برای توسعه زیرساختهای آبی در اثر عوامل متعددی که برجستهترین آنها جمعیتشناسی، سیاسی و اقتصادی بودند، اقداماتی انجام شد. این اقدامات به تغییرات بسیار هیدرواکولوژیکی با طیف وسیعی از پیامدها منجر شد.
فشار مستمر ناشی از برداشت آب برای پشتیبانی از توسعه جوامع انسانی، باعث تخریب تنوع زیستی و زیستبومهای وابسته به آب در سراسر جهان شده است. همزمان با آن زوال کیفی آب و افزایش درجه حرارت باعث کاهش ظرفیت زیستگاههای حیاتی میشود و به سرعت گونههایی را نابود میکند. نواحی واقع در مجاورت آبراههها پاک و هموار میشوند، و زیستگاههای حاشیهای، غنی از تنوع محیط زیستی، به آسانی از دست میروند. در شرایطی که ارزیابی اقتصادی از چنین محدودههایی قابل انجام است، این ارزیابی نمیتواند پیچیدگی به لحاظ اکولوژیکی ناشناختهای را که جزء ذاتی تصمیمات انسانی درباره نحوه استفاده و مدیریت آب و خاک است در خود منعکس کند.
در چند دهه آینده پیشرانهای قوی به صورت ادامه رشد جمعیت، جهانی شدن، صنعتی شدن و تلاش برای محو فقر و گرسنگی قابل پیشبینی هستند که حتی تغییرات محیط و مناظر طبیعی را بیشتر میکنند. همه اینها ورود به رویکردهای منطقیتر به محیط زیست را الزامی میسازد، چگونه؟ با در نظر گرفتن موضوعاتی که به یکدیگر وابستهاند.
کیفیت آب ورودی به اندازه کمیت آب بااهمیت است. تغییرات زیستبوم ممکن است در اثر تغییرات جزئی در کیفیت آب باشد. آلودگیهای چندگانه معمولاً به طور همافزایی با هم ترکیب میشوند و پیامدهای شدتیافته یا متفاوتی بروز پیدا میکند، نسبت به آثار تجمعی که هر آلودهکننده به صورت تفکیکی ممکن است داشته باشد. استمرار ورود آلودگیها، سرانجام از تاب و توان تحمل زیستبوم فراتر میرود و به خسارتهای فراوان و احتمالاً برگشتناپذیری ختم میشود. سامانههای آب زیرزمینی به ویژه منابع آب شیرین آسیبپذیر هستند: وقتی آلوده شدند، برگشت به شرایط قبلشان، تقریباً ناممکن است.
مدیریت سازگار اکوسیستممحور
برای اطمینان از محیط زیست آبی پایدار برای جامعه و اکوسیستمها، به توسعه محیط سیاستگذاری برای حکمرانی بهتر آب، نیاز است. منظور برخورداری از اطلاعات مناسب و سامانههای مدیریتی دارای برنامه مشخص با کارآمدی و قابلیت اجرا و ارزیابی است. محیط زیست آبی شامل مناطق ساحلی، رودها، دریاچهها، مصب رودها، آب زیرزمینی، آب موجود در خاک و حتی جو زمین، جزئی از چرخه آب هستند. مدیریت این محیط برای منفعت پایدار انسان آشکارا به توسعه سیاستهای محیط زیستی مشوق سلامت اکوسیستمها و ایمنی انسانها نیازمند است، طبق مدیریت و بهرهبرداری از تسهیلات و سامانههای مرتبط. در دهمین سمپوزیوم بینالمللی رودها و کنفرانس نیاز محیط زیستی، برگزارشده در بریسبین استرالیا، در 3 تا 6 سپتامبر 2007 حدود 750 دانشمند، اقتصاددان، مهندس، مدیر منابع و سیاستگذار از 50 کشور بیانیه معروف به «بیانیه بریسبین» را صادر کردند که نکات کلیدی آن درباره اهمیت، اخطارها، توجهات و تدابیر لازم، در 15 بند تنظیم شد که در تدوین شیوه مدیریتی مورد نظردر این بخش، از آنها نیز استفاده شده است. در مجموع شیوه مدیریتی مطلوب باید دارای جامعیت و کلنگری، توانمندی از نظر تشخیص دادوگرفت میان کارکردهای مختلف اکوسیستمی و توانمندی از نظر اصول مدیریت تطبیقپذیر با توجه به یادگیری اجتماعی، انعطافپذیری و تابآوری اکوسیستمها باشد.
از دهه 1970 توجه به آثار توسعه منابع آب بر محیط زیست جلب شد و روشهایی برای ارزیابی اثر محیط زیستی طرحهای آب بسط و گسترش پیدا کرد. در این میان کوششهای به مراتب کمتری صرف ارزیابی آثار محیط زیستی استراتژیهای مدیریت منابع آب شد که لازم است به ویژه در کشور ایران، این کاستی برطرف شود. به علاوه قبلاً اکوسیستمهای خشکی به طور سنتی به عنوان بخشی از کاربری اراضی عنوان میشدند، بدون توجه به مقادیر عمده آبی که آنها از طریق فتوستنز مصرف میکنند. اما توجه به آب سبز، اکوسیستمهای خشکی را در برنامههای مشترک مدیریت بههمپیوسته آب و خاک حائز اهمیت کرده است.
تاکنون، مهندسان عمران و محیط زیست به مطالعه بخشی از سیستم و طراحی اجزای مشخص یک سامانه مهندسی توجه داشتهاند. از حالا به بعد، توجهات فراتر از کارکرد اجزای منفرد میرود و کارکرد کل سیستمها و تعامل سیستمها با یکدیگر در نظر گرفته میشود - برای نمونه، به تأثیر بهرهبرداری از طرحهای بزرگ آبی بر مصب رودخانه و ماهیگیری ساحلی توجه میشود، بر این اساس آبی که به دریا میریزد، «تلف» نمیشود، چون این درک به وجود آمده که تغییر جریان آب به سمت اکوسیستمهای آب و مصب رودخانهها بر کارکرد آنها تأثیر دارد و باید برای آنها نیز سهمی قائل بود.
در مواقع کمبود آب، کاهش آب تخصیصیافته مجموعهای از مصارف به منظور حفظ وضعیت مناسب مورد نظر ضرورت پیدا میکند. این ممکن است موجب بروز تعارض و یا دادو گرفت میان مصارف شود. در چنین مواقعی به همکاری سطح بالایی میان مدیران آب، مصرف کنندگان، و اکولوژیستها ضروری است تا تشخیص داده شودچه مقدار آب از یک مصرف - بدون اثرگذاری غیر قابل جبران- میتواند کسر شود. یعنی، چنانکه از همکنشی انسانها و پدیدههای اکولوژیکی در سامانه پشتیبانی از زندگی برمیآید، دادوگرفتی باید در فرایندهای مدیریت بههمپیوسته اتفاق بیفتد. در این فرایند، باید به ابعاد مهم بالادست/پاییندست توجه شود. بخش بالادستی آبخیز (آبریز) میزبان تعدادی فعالیت متأثر از آب است، شامل تغییر کاربری اراضی، تعدیل جریانها، بار آلودگی، و نظایر آن. همه آنها با هم بر جریان رودخانه، از نظر تغییرات فصلی و کیفیت جریانی که به منطقه پاییندست میرود، اثر میگذارند. گروداران (Stakeholders) پاییندست در تعدادی از فعالیتها و پدیدههای وابسته درگیرند: هم در استفاده مستقیم برای مصارف خانگی، خدمات شهرداریها، صنعت، کشت آبی و نظایر آن و هم خدمات اکولوژیکی در تالابهای مجاور آبراهها، اکوسیستمهای آبی و اکوسیستمهای ساحلی. دو نقطه تمرکز مکمل در مقیاس اکوسیستم باید از یکدیگر تفکیک شوند: در یک طرف حفظ یک اکوسیستم در مکان معین برای نیازهای مشخص جامعه محلی؛ و در طرف دیگر، هنگامی که تمرکز بر ظرفیت تولید پایدار سامانه حیات در مقیاس آبخیز/آبریز قرار دارد. به همین منظور، ایجاد ظرفیت انسانی و نهادی برای انجام بررسیها و مشارکت فعال گروداران و یادگیری از تجربیات گذشته و مستندسازی آنها، در فرایند تشخیص و تصمیمگیری درباره دادوگرفتها، توصیه میشود. میتوان تعارض رو به افزایشی را بین استفادههای «در جریان» و «خارج از جریان» آب برای حفاظت از اکوسیستمها پیشبینی کرد. مطالعات نقش آب در اکوسیستمها، توانایی ما را برای ارزشگذاری آن و درک فرایندهای اکوسیستمی بزرگمقیاس، درازمدت و میزان جریان آب مورد نیاز آنها ارتقا داده است.
انگاره متعارف قبلی برای تأمین «موازنه اکوسیستمی»، یعنی ثبات دائمی و حفاظت مطلق، امروز دیگر نمیتواند هواداری داشته باشد، چون انسان آموخته است که با تغییر زندگی کند. پژوهش تأثیرگذار در این تغییر نگاه از آن «واندر لی یو و همکاران» است که مفهومسازی «هم تحولی فرایند جامعه و محیط زیست» نتیجه آن بود. براساس نتایج این بررسی، جهانبینی گذشته در باره جامعه و طبیعت که آنها را سیستمهایی نزدیک به تعادل فرض میکرد، کنار گذاشته شد و بجای آن نگرش پویایی انتخاب شده است. در نگاه جدید «ثبات» که احتمالاً باید استثنا تلقی شود و از این رو نیاز و ارزش تحلیل ویژه دارد. از این مقدمه باید دریافت که ثبات یک استثنا در شرایط تشدید پیوندهای میان کنشهای انسانی و شرایط اکوسیستمهای محلی است. مشابه «موازنه اکوسیستمی»، انگاره حفاظت بیشتر از اکوسیستمها به طور ثابت و متواتر به تدریج جای خودرا به رویکردهای مدیریت اکوسیستممحور داده است.
میدانیم مدیریت آبخیزها به عنوان دارایی نیز مطرح است. برخی از این خدمات با یکدیگر همفزونی دارند و برخی در تعارضاند. بنابراین، انجام دادوگرفت هدفمند از دیدگاه انسانی لازم است تا موازنه جدیدی در محیط طبیعی اکوهیدرولوژیکال، ریشهدار شود. خدمات اکوسیستمی و منابع آب باید به شکل بههمپیوسته مدیریت شود. آبخیز و آبریز باید به روشی تطبیقی مدیریت شوند تا تابآوری سامانه پشتیبانی از حیات در قبال حوادث غافلگیرکننده و تکانهای، حفاظت و از سوق دادن اکوسیستمها به سمت شرایط آسیبپذیرتر، پرهیز شود.
معیارهایی برای حفاظت از ظرفیت تولید پایدار پشتیبانی از زندگی، باید انتخاب و ارتقاء پیدا کنند. این به معنی تشخیص کارکردهای کلیدی برای تولید کالاهای اجتماعی و اقتصادی مهم، خدمات اکوسیستمهای خشکی مهم از نظر اکولوژیکی، کالاهای اجتماعی و اقتصادی مهم اکوسیستم آبی و خدمات اکوسیستمی آبی مهم از دیدگاههای مختلف، ضروری است. در این میان، سیل و خشکسالی نوعی بههمریختگی اکوسیستم است که میتواند پیامدهای زیادی بر زیستبومهای تالابی و جنگلی داشته باشد. دورههای خشکسالی و سیل، بخش طبیعی زیستبومها هستند و زیستبومها خود را با آنها سازگار میکنند و از آنها تأثیر میپذیرند. سیلابها و رسوبهای همراه آنها میتوانند زیستبومهای طبیعی را دوباره از آب فراوان کنند و باعث انباشت خاک حاصلخیز برای گیاهان (شامل نباتات غذایی) باشند. انسان از طریق فعالیتهایش رژیمهای بههمریزی که موجودات زنده را در طول زمان تغییر میدهد، به وجود میآورد. بههمریختگی متنوع است: بههمریختگی طبیعی، غیرطبیعی، و ترکیبی. بنابراین نیاز به تأمین «کشسانی یا انعطافپذیری» کافی اکوسیستم نسبت به تغییرات ناگهانی در شرایط محیطی مانند طوفان، آتشسوزی، خشکسالی یا حوادث ناگهانی آلودهکننده وجود دارد. اکولوژیستها از این «کشسانی» به عنوان «تابآوری» نسبت به بههمریختگی یاد میکنند.
بهره سخن
آب از طریق کارکردهای گوناگونش، نقشهای چندگانهای در دینامیک اکوسیستمها و سامانههای اجتماعی دارد. کارکرد تعیینکننده و اکسیر زندگی اکوسیستمهای خشکی، به عنوان حامل مواد غذایی، و اکوسیستمهای آبی به عنوان به عنوان زیستگاه. در سامانههای اجتماعی آب کارکردهای اجتماعی بنیادی برای پشتیبانی زندگی انسان، تولید غذا و تولید انرژی و به عنوان محیط واسط برای حمل دورریزها و ترابری و حلالی روان و جاری وجود دارد.
اکوسیستم میتواند «عامل تولید» اصلی و پویایی برای توسعه اجتماعی و اقتصادی باشد. اکوسیستمها مقادیر زیادی منابع تجدیدپذیر و خدمات اکوسیستمی تولید میکنند که بهزیستی جامعه انسانی بر پایه آنها استوار است. استفاده انسانی از این منابع و خدمات به وجود، نگهداری و بهرهبرداری از اکوسیستمهای چندکارهای وابسته است که گردش آب در آنها به مثابه «جریان خون» در بدن، حیاتی است.
در این زمینه، چگونگی حفظ تابآوری سامانه پشتیبانیکننده از زندگی آبخیز یا به طور مشخص کارکردهای کلیدی تولیدی آن سامانه، مهم است و باید در برنامهها به آن توجه شود. موضوع کلیدی، تأمین و توسعه ظرفیت نهادی برای ایفای وظیفه برجسته در این خصوص، یعنی «مدیریت سازگار آبریزمحور» با هدف حرکت به سمتی است که حق انتخابها را برای آینده به طور مطمئنی، بتوان حفظ کرد. باید از فروپاشی و نابودی کامل سیستم به هر طریقی اجتناب کرد تا هم از تزلزل بیشتر معیشت اقشار آسیبپذیر جوامع محلی کاسته و هم منابع آب و خاک برای نسل آینده حفاظت شود.
نظر خود را بنویسید