اگر یک مدیر عامل آمریکایی کمتر از 60 سال سن داشته باشد، به طور قطع تجربه کار کردن در شرایطی با تورم امروز را ندارد. تورم باعث میشود حاشیه سود شرکتها پایین بیاید و این مسئله هم سرمایهگذاران را فراری میدهد. از سوی دیگر اگر این تورم به شکل خام به مشتری وارد شود، تقاضا کاهش پیدا میکند. حل این مسئله پیچیده، کاری بسیار دشوار است.
ترجمه: نسیم بنایی، آینده نگر/ اکونومیست
تورم چیزی نامطلوب و غریب برای رهبران بنگاههای بزرگ آمریکایی است. وارن بافت 91 ساله که پیرترین رییس در بین شرکتهای s&p500 است پیشتر درباره افزایش قیمتها هشدار دادهبود. میانگین سن این روسا 58 سال است و از زمانی که چنین فردی مشغول به کار شدهاست، دیگر خبری از تورم در سرمایهداری جهانی شده نبوده است. قیمت سهام بنگاهها در دو وعده بحران مالی 2007 و بحران کووید-19 رشد کرد و در بین آن یک دوره طولانی از تورم بسیار اندک را شاهد بودیم.
مطالعات مختلف در حال حاضر هشدارهای فراوانی نسبت به یک رکود تورمی در سطح جهان را به ما میدهند. رکود تورمی نیازمند یک جعبهابزار متفاوت برای مدیریت بنگاهها است. تمام مدیران در چنین شرایطی در وهله اول باید مراقب جریان نقدینگی و حاشیه سود باشند، زیرا سرمایهگذاران در این شرایط اهمیت بیشتری برای این موارد قائل هستند تا رشد درآمد. البته نباید فراموش کرد سال گذشته و با آغاز تورم، زمانی که حاشیه سودها افزایش پیدا کرد، بسیاری از سیاستمداران این حرکت شرکتها را «تورم طمع» آنها نامیدند. نباید هم فراموش کرد که سود پس از کسر مالیات با بالا رفتن تورم سهم کمتری از تولید ناخالص داخلی میشود.
شرکتها به منظور ایجاد ارزش برای سهامداران در چنین فضایی، باید جریان نقدینگی واقعی خود را افزایش دهند. معنی این حرف این است که هم هزینهها کمتر شوند، هم تورم هزینهها به مشتریها وارد شود، بدون اینکه حجم فروش کاهش پیدا کند.
کاهش هزینه کار راحتی نخواهد بود. قیمت کالا، حملونقل و نیروی کار بالا خواهد ماند و بسیاری از شرکتها در این بازارها قیمتگیر هستند. محدودیتهای زنجیره تامین اندکی آرامتر شدهاند و احتمالا در ماههای پیشِ رو وضعیت بهتری هم پیدا کنند. با اینحال قطعا اختلال در زنجیره تامین ادامه پیدا خواهد کرد.
مدیران ورودی میتوانند به راحتترین شکل، نیروی کار را کنترل کنند. پس از ماهها استخدام با سرعت زیاد، حالا شرکتها به دنبال حفظ حاشیه سود خود هستند و این کار را هم با بالا بردن خروجی کارگران خود انجام میدهند؛ در واقع حفظ خروجی با تعداد نیروی کار کمتر. بازار کار وضعیت تنگاتنگی دارد: دستمزدها در آمریکا در ماه آوریل رشد 5 درصدی سالانهای را نشان میدادند و تعدیل نیرو به کف خود رسیدهبود. البته در جاهای دیگری استخدام شدید دوران کرونا که قرار بود پاسخگوی تقاضای انباشته شده باشد، نتوانست طرف مقابل خود را به خوبی پیدا کند.
*تعدیل نیرو
مدیران آمریکایی بارها نشان دادهاند که نسبت به اروپاییها بیشتر جرات تعدیل نیرو را دارند. ایلان ماسک در یک نامه به کارکنان خود در ماه جاری اعلام کرد که تسلا قصد دارد تعداد نیروی حقوقبگیر خود را تا 10 درصد کاهش دهد. بسیاری از شرکتهای نوظهور و پرسر و صدای دوران همهگیری حالا مجبور شدهاند روی هم رفته تنها 17 هزار نفر را در ماه می تعدیل کنند. پس از تشویق کارگران با دستمزد بالاتر و مزایایی از این قبیل، حالا بیش از پیش مدیران عامل آمریکایی به دنبال این هستند که از طریق اتوماسیون یا دیگر اقداماتی که بازده نیروی کار را بیشتر میکنند، حاشیه سود را بالا ببرند.
البته در وضعیت کنونی، کنترل هزینه مصمم و حتی اندکی سنگدلانه به تنهایی برای حفظ سوددهی کافی نیست. تورم هزینه باقی مانده باید به مشتریان هم وارد شود. بسیاری از کسبوکارها در حال یادگیری این مسئله هستند که چطور میتوان بدون کاهش تقاضا، با مشکلات ناشی از افزایش قیمت دست و پنجه نرم کرد. البته شرکتهایی که معمولا از این قدرت ماورای طبیعی برخوردار هستند چند ویژگی مشترک دارند: رقابت ضعیف، ناتوانی مشتری در به تاخیر انداختن یا انجام ندادن خرید، یا جریانهای درآمدی مرتبط با تورم. البته داشتن یک برند قدرتمند هم به این مسئله کمک میکند. برای مثال استارباکس در ماه می تقریبا با افتخار اعلام کرد که علیرغم افزایش قیمتِ نوشیدنیهای کافئیندارش، این شرکت توانایی پاسخگویی همگام به نرخ فزاینده تقاضا را ندارد.
نظر خود را بنویسید