بحران کرونا چطور نقش شغل را در زندگی میلیونها نفر عوض کرد؟
از استعفا تا بیشغلیِ انتخابی
1401/02/25
21:59
41
این مطلب را به اشتراک بگذارید
هرچه فشار بر نیروی کار بیشتر شود، انگیزه زندگی خانوادگی در آنها کمتر میشود و جمعیت به شدت کاهش پیدا میکند. در چین نیز این وضع به دلایل مختلفی (حتی غیر از سیاست تکفرزندی) به وجود آمده است
آینده نگر/ترجمه فرزانه سالمی/منبع: بلومبرگ
این روزها در اقصی نقاط دنیا میلیونها نفر دارند درباره زندگی و شغلشان تجدید نظر میکنند. علت؟ بحران کرونا.
در آمریکا تعداد شگفتانگیزی از مردمانی که قبلا سر کار میرفتند، تصمیم گرفتهاند شغلشان را ترک کنند: فقط در فاصله ماههای آوریل تا سپتامبر ۲۰۲۱ میلادی، ۲۴ میلیون آمریکایی چنین تصمیمی گرفتهاند. از این میان، عده زیادی قصد ندارند فعلا دوباره وارد بازار کار شوند و این پدیده در رسانههای آمریکا به «استعفای بزرگ» شهرت پیدا کرده است. آلمان، ژاپن و برخی کشورهای ثروتمند دیگر هم با رویه مشابهی بین نیروی کار خود مواجه شدهاند.
واقعیت این است که همهگیری کرونا تاثیر خود را بر مردم گذاشته است: احساس فرسودگی و خستگی شغلی بالاست و سلامت روان خیلیها به خطر افتاده است.
اما این فشار در برخی از اقتصادهای توسعهیافته دنیا از دههها پیش احساس میشد. درآمدها رشد خوبی نکرده بودند، امنیت شغلی میلیونها نفر به شدت پایین بود، هزینه مسکن و تحصیلات دائم رو به افزایش بود و مجموعه این عوامل باعث شده بود افراد کمتری از نسل جوان موقعیتِ ساختنِ یک زندگی باثبات را برای خود داشته باشند.
پدیده «استعفای بزرگ» که صحبتش را کردیم درواقع پدیدهای است که در میان افراد زیر چهل سال دیده میشود ولی جنبههایش آن قدر زیاد است که به مباحث گسترده در باب شغل در جهان امروزی منجر شده است. نسل هزاره یا میلِنیال (افراد متولد بین ۱۹۸۰ و اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی) و نسل زِد (متولدین بعد از نسل هزاره) در قیاس با نسل قبلتر از خود، دیرتر ازدواج میکنند، دیرتر خانه میخرند و دیرتر بچهدار میشوند. عدهای از آنها هم اصلا هیچ کدام از این کارها را انجام نمیدهند. حالا اما بحث اینکه این نسلها میخواهند کار کنند یا نه، به موضوعی مهم برای آینده اقتصاد آمریکا و برخی کشورهای غربی بدل شده است.
در آن سوی جهان، جنبش «صاف دراز کشیدن» هم پدیده دیگری است که در دوران کرونا شاهدش بودهایم. گفته میشود این پدیده از چین و از یک پست در شبکههای اجتماعی شروع شد. این واکنشی بود به سیستم کار کردن از ۹ صبح تا ۹ شب در شش روز هفته که در اکثر شرکتهای تکنولوژیک در آسیای شرقی دنبال میشود. در کنار این سیستم که به ۹۹۶ معروف است، فرد تحت فشارهای مختلف از سوی خانواده، جامعه و حتی حکومت قرار دارد تا از پلههای نردبان ترقی با سرعت بالا برود.
این در حالی است که اقتصاد کشورهایی مثل چین ظرف یک دهه گذشته دو برابر شده است؛ اما میزان منفعت و سودی که اقشار مختلف جامعه از این رشد بردهاند اصلا یکسان نبوده است. در بسیاری از شهرهای بزرگ، هزینههای فزاینده زندگی دارد جلوی رشد دستمزدها را نیز میگیرد و فشار کار را بر افراد بیشتر میکند.
نتیجهاش این بوده که عدهای به این نتیجه میرسند که باید به اصطلاح «بیخیالِ کار» شوند و در اتاقشان صاف دراز بکشند و زحمت خاصی برای پول درآوردن به خودشان ندهند. این اتفاقی است که گاه در هنگام توسعه اقتصادی رخ میدهد و رکود و رخوت خاصی را رقم میزند که قبلا در ژاپن هم دیده شده است. عدهای دیگر هم استدلال میکنند که این اوضاع شبیه جنبشهای ضد جریان غالب است که در دهه ۱۹۶۰ میلادی در آمریکا و بخشهایی از اروپای غربی دیده میشد و در چارچوب آن، عدهای ترجیح میدادند ضمن بیاعتنایی به فشارها و انتظارات جامعه، به توسعه فردی خودشان مشغول باشند.
شیانگ بائو مدیر انستیتو ماکس پلانک برای مردمشناسی اجتماعی در آلمان در این خصوص میگوید: «همزمانی این دو گفتمان، در نوع خود جالب است و میتوان بین آنها ارتباطی برقرار کرد. بخش زیادی از مسئله به گرمشدنِ بیش از حد اقتصادها و ناپایدار بودن آنها (چه از جنبه محیط زیستی و چه از جنبه زندگی ذهنی مردم) مربوط میشود.»
بر اساس نظرسنجی که مایکروسافت انجام داده، امروزه تقریبا نیمی از افراد شاغل در جهان دارند به ترک شغلشان فکر میکنند. همچنین نظرسنجی موسسه بینالمللی کوالتریکز که نتایجش به تازگی منتشر شده، نکته جالبی را نشان داده: در میان هر ده نفر از نسل هزاره و نسل زِد، چهار نفر گفتهاند که اگر قرار باشد دورکاری دوران کرونا به پایان برسند و آنها مجبور به بازگشت به دفاتر کار باشند، از شغل خود استعفا خواهند داد.
طبیعی است که نسلهای قبلتر که ذهنیت مشخصی درمورد کار داشتند، نسلهای جدیدتر و ایدههای آنها در مورد کار را ناشی از تنبلی بخوانند. اما واقعیت این است که ساعات کاری در کشورهای ثروتمند در دهههای اخیر در تمام ردههای سنی کاهش نشان داده است و مسئله فرسودگی ناشی از کار فقط مختص به نسل هزاره و نسل زِد نبوده است.
با این حال، پدیدههایی مثل استعفای بزرگ در آمریکا و جنبش صاف دراز کشیدن در چین و کشورهای آسیای شرقی باید توجه ما را به مسائل بنیادین دیگری هم جلب کنند: اینکه تلاش دائمی بشر برای به دست آوردن ثروت و منابع بیشتر، به تهدیدهای عظیمی مثل گرمایش زمین و پاندمیهای گوناگون انجامیده است و شاید تداوم این وضع به شکل سابق اصولا امکانپذیر نباشد.
بنجامین گرانگر رئیس خدمات مشاورهای موسسه کوالتریکز در این خصوص میگوید: «در دوران کرونا و در مواجهه با قریبالوقوعبودن مرگ، خیلیها از لنز و دیدگاه جدیدی به زندگیشان نگاه کردند. این باعث شد آنها به این نتیجه برسند که دیگر نمیخواهند فقط برای گرفتن دستمزد ماهانه زندگی کنند و به جایش ترجیح میدهند اهداف خودشان را در زندگی محقق کنند.»
بهجایکار،درازبکشیم؟
جنبش صاف دراز کشیدن در چین درواقع شورشی است علیه هرآنچه اقتصاد چین در دهههای اخیر مبتکرش بوده است. این جنبش میتواند واقعا عدهای را که در سن کار هستند از بازار کار دور کند؛ و به همین جهت بوده که شی جینپینگ نخست وزیر چین هم تلاش کرده در صحبتهایش از لزوم مقابله با چنین احساساتی حرف بزند و تاکید کند که «کانالهای زیادی برای ترقی در جامعه وجود دارد» و باید از آنها استفاده کرد.
اما اصل ماجرای این جنبش چه بود؟ در ماه آوریل یک کاربر چینی پستی در پلتفرم بایدو تیبای چین منتشر کرد که بلافاصله وایرال شد. او نوشته بود: «دو سال است که کار نمیکنم و به نظرم مشکلی هم ندارد. فشار اصولا به خاطر مقایسه با آدمهای دیگر و ارزشهای نسل قبل پیش میآید. اما لزومی ندارد که ما همان مسیرها را برویم.» این کاربر بعدش هم وضعیت خودش را با دیوژن فیلسوف یونان باستان مقایسه کرده بود و نوشته بود: «فلسفه من این است که صاف دراز بکشم و کار نکنم.»
منزل معنوی این جنبش را باید شهر شِنزن در جنوب شرقی چین دانست. این شهر مرکز اصلی شرکتهای تکنولوژیک در چین است و مراکز و کارخانههای برندهای مهم مثل هواوی و تِنسِنت آنجاست. هیجده میلیون نفر در شنزن زندگی میکنند که اکثرشان از نقاط دیگر چین به این شهر آمدهاند تا پول دربیاورند و به آرزوهایشان برسند. اما اگر اقتصاد به هر دلیلی مثل بحران کرونا رشد آهستهای داشته باشد، تکلیف آرزوهای این مردم چه میشود؟
جک ۳۲ ساله که در بخش تکنولوژی در شنزن کار میکند، میگوید پنج سال پیش وقتی که در یک شرکت مخابرات استخدام شد، پر از امید و آرزو بود. اما فشار کاری بر او آن قدر زیاد بود که اصلا موفقیتی که میخواست نصیبش نشد و به تدریج، انگیزهاش هم از بین رفت. او حالا دارد همچنان کار میکند اما نه با آن اعتقاد سابق.
جک میگوید: «بسیاری از صنایع اینترنتی امروزه به مرحلهای رسیدهاند که رشد انفجاری نمیتواند در آنها رخ بدهد. اما فشار و بار کاری شدید هنوز در این صنایع وجود دارد و استرس کاری هم بسیار بالاست. این طور میشود که امیدت را از دست میدهی.»
اینکه شنزن یکی از گرانترین شهرهای دنیا برای زندگی است هم مشکلات افرادی مثل جک را بیشتر میکند. او میگوید: «حتی برای افرادی مثل من و نامزدم که در شغلشان حرفهایاند و حقوق خوبی هم میگیرند باز هزینه زندگی در شنزن و به خصوص اجاره خانه خیلی بالاست. اکثریت حتی مجبورند از والدینشان هم کمک مالی بگیرند.»
در ماه اکتبر، هزاران نفر از کارکنان شرکتهایی مثل علیبابا و بایتدنس (صاحب اصلی تیکتاک) در یک کمپین آنلاین با عنوان «زندگی کارکنان اهمیت دارد» شرکت کردند. آنها ساعات کاری هر روز خود را در یک فرم مشترک با سایر کاربران ثبت کردند که درمجموع نشان میداد این کارکنان تحت چه فشار کاری شدیدی قرار دارند. از آن زمان به بعد، بایتدنس در جدول ساعات کاری تجدید نظر کرد و تغییراتی را برای بهبود وضع کارکنان اعمال کرد.
یکی از معضلات بزرگ که در زمینه فشار کاری در چین به وجود آمده است، مسئلهای است که ژاپن نیز پیشتر با آن روبرو بود. اینکه هر چه فشار بر نیروی کار بیشتر شود، انگیزه زندگی خانوادگی در آنها کمتر میشود و جمعیت به شدت کاهش پیدا میکند. در چین نیز این وضع به دلایل مختلفی (حتی غیر از سیاست تکفرزندی) به وجود آمده است. نرخ زاد و ولد در چین در سال ۲۰۲۰ به شکل بیسابقهای پایین آمد و نشان داد که اقتصاد چین در آینده با مشکل کمبود نیروی کار جوان نیز مواجه خواهد بود.
در همین حال، دولت چین هیچ فکرش را نمیکرد زمانی برسد که بخشی از نیروی کار در این کشور ترجیح بدهند وقتشان را به جای کار کردن، به تماشای آنلاین سریال و انواع بازیهای آنلاین بگذرانند و فقط در زمانی که به شدت به پول نیاز دارند دنبال کارهای نیمهوقت بیفتند. این دسته درواقع همانهایی هستند که برخلاف نسل پیشین خود هیچ علاقهای به کارهای کارخانهای نشان نمیدهند و بیشتر به صورت نیمهوقت در بخش خدمات مشغول به کار هستند. شعار آنها این است: «کافی است در یک روز آن قدر کار کنی که سه روز وقت استراحت داشته باشی».
البته این شرایط جدید میتواند سرنخهایی از آینده را به دست بدهد. جنبش صاف دراز کشیدن درواقع نشانهای از ظهور یک مرحله جدید در توسعه اقتصادی چین است. هرچه کشوری ثروتمندتر میشود، گزینههای پیش روی افراد در سن کار در آن کشور نیز بالاتر میرود. در آمریکا و اروپا شکلگیری یک طبقه متوسط بزرگ، کلید اصلی ظهور آن جنبش ضد جریان غالب بود که پیشتر صحبتش را کردیم. این وضع که در دهه ۱۹۶۰ آغاز شده بود حتی در دهه ۱۹۹۰ هم ادامه داشت. حالا جوانان چینی به سبک جوانان غربی در آن دوره میگویند که جامعهشان آن قدر مادیگرا و یکشکل شده که دیگر جایی برای خلاقیت و زندگی به سبک خود در آن وجود ندارد. از نظر آنها سطح بالای رقابت در اقتصادی مانند چین باعث شده که موفقیت فقط در یک جنبه یعنی به دست آوردن ثروت تعریف شود و بس.
چرا آمریکاییها نمیخواهند کار کنند؟
در آمریکا نگرانیهای مالی نسل هزاره از مدتی پیش از بحران کرونا آغاز شد. این نسل با بدهیهای شدید دانشجویی و معضلات اقتصادی مختلف مواجه بود و اولین نسلی در آمریکا بود که کمتر از نسل قبلی درآمد داشت.
اما با بروز بحران کرونا همه چیز دشوارتر شد. دو سوم از افراد متعلق به نسل هزاره که شغلشان را در سال ۲۰۲۱ ترک کردند، علت تصمیم خود را افسردگی و مشکلات ذهنی دیگر اعلام کردند. این درصد در میان نسل زد حتی بیشتر است و به ۸۱ درصد میرسد. در دوران کرونا، آسیبهای اقتصادی و انسانی باعث شد اولویتهای زندگی در ذهن بسیاری از جوانان تغییر کند.
بن آندرسون که در واشینگتن و در یکی از وزارتخانههای فدرال کار میکرد، در ژوئیه سال ۲۰۲۰ و در شرایط اوج کرونا مجبور شد به جای دورکاری به محل کار خود برگردد. اما هیچ تمهیداتی برای ایجاد فاصله اجتماعی در محل کار او صورت نگرفته بود و این مسئله باعث افزایش استرس و نارضایتی کاری او شد. او جزو آن دسته از آمریکاییهایی بود که از چند سال پیش به فکر عوضکردن شغلش افتاده بود. علتش این بود که او با داشتن تحصیلات و شغل خوب، باز هم قادر به خرید حتی یک خانه برای خودش نبود و فشار کاریاش هم بسیار زیاد بود. او درنهایت شغلش را ترک کرد و به جایش وارد کار بازیگری در تبلیغات در لسآنجلس شد؛ کاری که قبلا به نظرش بیکلاس میآمد اما حالا در قیاس با کار در دولت بسیار جذابتر به نظر میرسید.
این تصور در آمریکا به وجود آمده که پدیده استعفای بزرگ پدیدهای مختص به نسل جوان است؛ اما درواقع دسته زیادی از کارکنان در سنین ۳۰ تا ۴۵ سال در دو سال اخیر در آمریکا از شغل خود استعفا دادهاند. نیت مان، که خودش از جمله همین افراد است و حالا از طریق نقاشی پول درمیآورد، میگوید تا پیش از بحران کرونا خیلیها خجالت میکشیدند که در شغلهای غیررسمی کار کنند اما حالا بیشتر میدانند که قصدشان در زندگی چیست و چطور میخواهند پول دربیاورند.
حتی در اروپا که سیاستهای رفاهی در قیاس با آمریکا بیشتر مورد توجه قرار داشته و حمایتهایی از مشاغل مختلف در دوران کرونا نیز صورت گرفته، باز نسل جوان به ترک شغلهای فعلیشان توجه نشان دادهاند. در حوزه یورو، تعداد افراد شاغل در زمان حال در قیاس با دوران پیش از بروز بحران کرونا دو میلیون نفر کمتر است. برخی از آنها از شهرهای بزرگ به روستاها رفتهاند و آنجا کارهای سادهتر و کمدرآمدتری را انجام میدهند و یا در شغلهای فریلنسری مشغول به کارند.
آینده چه میشود؟
بابی دافی مدیر انستیتو سیاستگذاری در کینگز کالج لندن میگوید معمولا آنچه که به عنوان تغییر در دیدگاه جوانان تصویر میشود، ایجادکننده روندهای اصلی آینده خواهد بود و بنابراین اولویتهای امروزی نسل جوان را باید به دقت بررسی کرد. کتاب او با عنوان «خرافات درباره یک نسل» هم دقیقا به همین موضوع میپردازد. دافی معتقد است امروزه شمار زیادی از جوانان در دهه بیست و سی سالگی به دنبال یادگیری مهارتهایی هستند که از نظر نسل قبلیشان بیهوده است، اما عملا میتواند تاثیرات مختلفی را در جامعه آینده به جا بگذارد.
از سوی دیگر به نظر میرسد که تعداد پرشمار افرادی که در آمریکا و اروپا شغلشان را ترک کردهاند باید ما را به این نتیجه برساند که تحولات ساختاری و ذهنی زیادی در این جوامع در حال رخدهی است و میتواند اهداف واقعی نسل جدید را به نسلهای دیگر نشان دهد.
در چین این تحولات میتواند حتی بنیادیتر هم باشد. حزب کمونیست چین در تلاش است که پدیده صاف دراز کشیدن را با وعده صعود در نردبان ترقی از بین ببرد. درواقع برنامه دولت چین این است که تا سال ۲۰۳۵ میلادی شمار افراد دارای درآمد متوسط در چین را دو برابر کند. اما اگر آهستگی رشد اقتصاد چین ادامه داشته باشد، احتمالا این هدف برآورده نخواهد شد. در حال حاضر دولت چین یک اولویت دیگر هم دارد و آن توزیع ثروت و رفاه است که البته مشخص نیست چطور میتواند در زندگی جوانانِ غیرعلاقهمند به کار، تغییری ایجاد کند.
به هر حال شکی نیست که اگر این روندها در مورد ارزش کار و کنار گذاشتن مشاغل ادامه داشته باشند، حتما تاثیر بزرگی روی عملکرد اقتصادهای بزرگ دنیا خواهند گذاشت. پرسشهای زیادی که پدیدههایی مثل صاف دراز کشیدن در چین یا استعفای بزرگ در آمریکا به وجود آوردهاند، همانهایی هستند که پاسخشان میتواند پارادایمهای رشد در آینده را تعیین کند.
نظر خود را بنویسید