در هر جامعهای، برای پیش بردن فعالیتهای اقتصادی، نیازمند سرمایههایی هستیم که بانکها میتوانند آن را تامین کنند. در نتیجه بانکها اهمیتی کلیدی دارند. اگر متوجه این مسئله باشیم، میبینیم که بانکها به نوعی تضمینکننده اقتصاد هستند. ناگفته نماند که قانونگذاریهای مربوط به بانکها هم در این زمینه مورد توجه قرار گرفته و اهمیت خود را در خلال این جریانها نشان میدهد.
آینده نگر
به نظر شما مهمترین کاری که دولتها باید هنگام وقوع بحران مالی انجام دهند، چیست؟ سه اقتصاددانی که امسال جایزه نوبل را به خانه بردهاند، به این پرسش پاسخ دادهاند. آنها میگویند کافی است در شرایط بحرانی، حواستان به بانکها باشد. اگر بتوانید جلوی ورشکستگی و بحران بانکها را بگیرید، بحران مالی هم مهار خواهد شد. اما قضیه چیست و چطور این سه اقتصاددان به چنین نتیجهای رسیدهاند؟
هر بار بحران مالی رخ میدهد، عمدتا اقتصاددانها در یک زمینه مورد سرزنش واقع میشوند: نادیده گرفتن نظامهای بانکی. مجله اکونومیست درباره نوبل اقتصاد امسال نوشتهاست که بالاخره اقتصاددانها فهمیدهاند هنگام بحران مالی باید تمام تمرکز و توجه را روی بانکها گذاشت. بن برنانکی که سابقه ریاست بر فدرال رزرو یا همان بانک مرکزی آمریکا را دارد به همراه داگلاس دایموند از دانشگاه شیکاگو و فیلیپ دیبویگ از دانشگاه واشنگتن با ارائه نظریههایی در زمینه بحرانهای مالی و بانکها توانستهاند به جایزه نوبل اقتصاد دست پیدا کنند.
سال 2008، بحران بزرگ مالی منجر به ورشکستگی کسبوکارهای مختلف شد. اما سه اقتصاددانی که امسال جایزه نوبل دریافت کردهاند، توضیح میدهند که این بحران از بانکها آغاز شده و اگر بحران در بانکها مدیریت میشد، این مسئله مالی تا این اندازه قربانی نمیگرفت. پرسش اینجاست که مشکل چطور از طریق بانکها، جدیت پیدا میکند و چطور میتوان جلوی بروز آن را گرفت؟
ریشه بحران در بانکها
زمانی که بحران مالی رخ میدهد، بانکها به شدت در معرض خطر قرار میگیرند. از طرفی، افرادی که در بانکها سپردهگذاری کردهاند، به دلیل ترس و نگرانی برای از دست رفتن سرمایهشان، به بانکها هجوم میبرند تا پول خود را از بانک بیرون بکشند. از طرف دیگر، افرادی که در گذشته از بانکها وام دریافت کردهاند به دلیل بحران مالی، از بانکها درخواست تنفسهای چندماهه میکنند و حتی امکان دارد دوباره درخواست دریافت وام کنند. چنین شرایطی را تصور کنید: در از یکسو سپردهها از بانک خارج میشوند و از سوی دیگر وامگیرندگان نمیتوانند وام خود را بپردازند. در این شرایط، قطعا بانکها دچار بحران خواهند شد.
سه برنده جایزه نوبل میگویند بانکها صرفا واسطههای خنثی و بیطرف میان سپردهگذاران و وامگیرندگان نیستند. این در حالی است که اقتصاددانها در سایر مدلهای اقتصادی ادعا میکنند که بانکها واسطههای بیطرف هستند. از نگاه این سه اقتصاددان، بانکها در حقیقت خدماتی به کل اقتصاد ارائه میکنند و این خدمات، نقشی حیاتی دارند. در واقع بانکها اطلاعات و دادههایی از وامگیرندگان جمعآوری میکنند و از طریق پساندازهای سپردهگذاران، حجمی از نقدینگی را تامین میکنند که براساس آن میتوانند اعتبارات و تسهیلات را ارائه دهند. از روی همین نظرات، سه اقتصاددان میگویند بانکها نقشی حیاتی در اقتصاد دارند. در واقع در اقتصاد کلان، این بانکها هستند که ایفاگر نقشی کلیدیاند. بانکها هم میتوانند به حیات اقتصاد کمک کنند و هم در عینحال برای آن خطرناک باشند. به همین خاطر در شرایط بحرانی، باید تمرکز را روی نظامهای بانکی گذاشت.
برنانکی که بیشتر به عنوان یکی از افراد قدیمی در بانک مرکزی آمریکا شناخته میشود به دلیل مطالعاتی که در زمینه رکود بزرگ اقتصادی آمریکا انجام داده، موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شدهاست. او به دنبال ریشههای بحران و رکود اقتصادی رفته و ظاهرا این ریشهها را در نظامهای بانکی پیدا کردهاست. او در یافتههای خود، تاکید بسیاری روی نقش نظامهای بانکی داشته و تاکید کرده که در دهه 30 میلادی هم سقوط فعالیتهای اقتصادی از بحران بانکها ناشی شدهاست. در واقع بانکها نتوانستهاند وام مورد نیاز برای کسبوکارها را تامین کنند و به همین خاطر، آتش بحران را شعلهورتر کردهاند. برنانکی این مطالعات را در دانشگاه استنفورد انجام داده و مشخص کرده که بحران بانکها ریشه تشدید بحرانها در آمریکا در دهه 30 میلادی بودهاست. این در حالی است که بسیاری از اقتصاددانها تصور میکردند بحران بانکها از عواقب بحرانهای مالی است. اما برنانکی تاکید کرده که بحران بانکها ریشه تداوم بحرانهای مالی است.
قهرمانها راهکار میدهند
آنچه برنانکی در مطالعاتش دنبال میکرد این بود که بانکها چطور میتوانند از طریق پرداخت اعتبارات و تسهیلات، نقشی کلیدی در دنیای اقتصاد ایفا کنند. بسیاری از بانکها هنگام اعطای وام، در صورت وجود نااطمینانی اقتصادی، به سختی در این زمینه تصمیم میگیرند. این همان بخشی است که اکنون نوبلیستها در مورد آن راهکاری را ارائه کردهاند. در دهه 30 میلادی، بانکها نتوانستند به درستی وامی به افراد ارائه کنند. اما با راهکار نوبلیستها، وضعیت تغییر کردهاست.
برنانکی، دیبویگ و دایموند میگویند بانکها باید با خیالی آسوده سپردهها را از سپردهگذاران را دریافت کنند و به همان شکل، وامهای بلندمدت به وامگیرندگان بدهند. اگر سپردهگذاری نیاز به پولش داشت، باید پساندازش را بدهند. در این شرایط امکان دارد که ناگهان بانکها با کمبود منابع مواجه شوند چرا که احتمال دارد همه سپردهگذاران برای بیرون کشیدن پول خود از بانک، اقدام کنند. در این شرایط، چطور میتوان جلوی ورشکستگی و بحران بانکها را گرفت؟ در واقع همه این مسائل، بانکها را به شدت آسیبپذیر میکند و در معرض بحران قرار میدهد.
راهکار نهایی را به شکلی ساده میتوان در این جمله خلاصه کرد: دولت به میدان میآید! در واقع برای اینکه بحران بانکی ایجاد نشود، دولتها بیمه سپردهگذاری ارائه میکنند. این کاری است که اگر دولت آمریکا برای مثال در دهه 30 میلادی انجام میداد، احتمالا هرگز با فضای تشدید شده بحران مالی مواجه نمیشد. البته رویکرد این اقتصاددانها در این زمینه صد درصد جدید و نو نیست. در گذشته هم اقتصاددانهایی بودهاند که گفتهاند بانک مرکزی باید نقش وامدهنده ذخیره یا وامدهنده نهایی را ایفا کنند. حالا اقتصاددانهای برنده نوبل اقتصاد امسال میگویند دولت باید این نقش را ایفا کند تا جلوی سقوط بانکها و تشدید بحران مالی را بگیرد.
قهرمانهای نوبل اقتصاد امسال میگویند دولت باید پشتوانه بانکها باشد و در صورت خالی شدن منابع آنها، همان بیمه سپردهگذاری را تامین کند و از این طریق، بانکها را از بحران نجات دهد. ظاهرا تمام آنچه اقتصاددانهای امسال گفتهاند، بدیهی و ساده به نظر میآید. اما طی گذشت سالها، فراموش شده بودند. حالا هیات داوری در آکادمی نوبل به این نتیجه رسیده که این مطالعات، نقشی حیاتی در اقتصاد ایفا میکند.
وقتی بانکها بیمه میشوند
سه پرسشی که نوبلیستهای سال 2022 تلاش دارند در نظریات خود به آن پاسخ دهند از این قرار است: بانکها در میان کارهایی که انجام میدهند، چه ویژگی مهمی دارند؟ چرا بانکها همان نهادی هستند که این اقدامات خاص و ویژه را انجام میدهند؟ و در نهایت، اگر در بخش بانکی اتفاق یا اشتباهی رخ دهد، چه مشکلی به وجود میآید؟ سه مقالهای که این سه نفر ارائه کردهاند تلاش کرده به این پرسشها پاسخ بدهد. عمده این مطالعات در سالهای 1980 تا 1984 انجام شده و به صورت مشارکتی پیش رفتهاست.
در این مطالعات، مشخص شده که پس از ناپایداری مالی، شاهد بحران بانکی بودهایم. به نظر میرسد که بانکها از طریق سپردهگذاران به نوعی دست به قمار میزنند. اما در نهایت، در این بازی، بازندهاند و این یعنی بانکها از منابع مورد نیاز خود تهی میشوند. سه اقتصاددان توضیح میدهند که چطور بیمه سپردهگذاری از طرف دولتها میتواند نقش پشتوانهای حیاتی در این زمینه را ایفا کند و به این ترتیب جلوی بروز بحران بانکی را بگیرد.
اساس این نظریه به ما نشان میدهد که در هر جامعهای، برای پیش بردن فعالیتهای اقتصادی، نیازمند سرمایههایی هستیم که بانکها میتوانند آن را تامین کنند. در نتیجه بانکها اهمیتی کلیدی دارند. اگر متوجه این مسئله باشیم، میبینیم که بانکها به نوعی تضمینکننده اقتصاد هستند. ناگفته نماند که قانونگذاریهای مربوط به بانکها هم در این زمینه مورد توجه قرار گرفته و اهمیت خود را در خلال این جریانها نشان میدهد.
در مجموع، میتوان نظریه سه نوبلیست سال 2022 را اینطور خلاصه کرد که بانکها در زمان بحران مالی، نقشی حیاتی دارند. حفظ آنها میتواند به حفظ اقتصاد و مهار بحران مالی کمک کند. در حالیکه بانکها با معضل بیرون کشیدن سپردهها از سوی سپردهگذاران و درخواست وام از سوی وامگیرندگان مواجه میشوند، باید بدون ترس، وامهای بلندمدت اعطا کنند و اگر سپردهگذاران به پول خود نیاز دارند، به محض اینکه برای دریافت پول خود اراده کنند، پولشان را به آنها بدهند. اگر در چنین شرایطی، بانکها دچار بحران شدند، دولت باید به عنوان آخرین سنگر عمل کنند. یعنی دولت و بانک مرکزی به عنوان وامدهنده نهایی و ذخیره برای بانکها میمانند. اگر بانکی دچار بحران شد به صورت سلسلهمراتبی وام دریافت میکند تا به دولت میرسد. با پشتوانه دولتی، میتوان جلوی بحران بانکها را گرفت و از این طریق، بحران مالی را مهار کرد. این کل دستاورد سه اقتصاددانی است که امسال جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کردهاند.