در منطقهای چون سیستان و بلوچستان به منظور اثربخشی برنامههای توسعه نیازهای اولیه توانمندسازی اقتصادی نظیر افزایش سطح سواد در بین زنان و مردان و کاهش نابرابریهای آموزشی بهخصوص در مورد زنان باید مورد توجه برنامهریزان قرار گیرد
آینده نگر/محمدابراهیم رئیسی، پژوهشگر اقتصاد
در شماره 110 ماهنامه «آیندهنگر» مقالهای با عنوان «توسعه اقتصادی؛ از برنامهریزی تا اثر» منتشر شد؛ در آن مقاله سعی کردم تا ضمن ارائه مدل ذهنی خود، برخی موارد را در آن تبیین کنم. در این مدل به الزامات موفقیت برنامهریزی که شاید به گمان من کمتر به آن توجه میشود پرداختم. قسمت اول تا رسیدن به توانمندسازی اقتصادی ادامه یافت. در این بخش به این مسئله میپردازم که برای اثربخشی برنامه در مرحله اجرا بیتوجهی به توانمندسازی اقتصادی میتواند سبب شود تا برنامه به اهداف مورد انتظار خود نرسد. اما از آنجا که توانمندسازی اقتصادی بر ایجاد مشارکت گروداران تاکید دارد، نکتهای را در خصوص مشارکت گروداران متذکر میشوم.
در فرایند امروزه جلب مشارکت برای موفقیت در برنامههای توسعه از اهمیت زیادی برخوردار است. این امر در فرایند اثربخشی برنامهها نیز دارای اهمیت است. مشارکت متمرکز بر مردان و زنانی است که باید در انتخاب مسیر اجرا و بهرهمندی از آن دخالت داشته باشند. اما مشارکت این گروه نیز همانند هر پدیدهای نیازمند بسترهای مناسب برای اجرا است. در این میان آگاهی رسانی و آموزش در خصوص موضوعی که مشارکت برای آن برنامهریزی شده است، از اهمیت زیادی برخوردار بوده که میتواند برای ایجاد ظرفیت مشارکت مورد استفاده قرار گیرد. بدون این امر استفاده از مفهوم مشارکت، صرفاً یک پیروی بیثمر یا بسیار کمثمر از جریان قوی استفاده از این مفهوم در برنامهریزیهای توسعه در جهان امروز خواهد بود.
بنا بر تعریف ایبن[1] توانمندسازی اقتصادی، ایجاد ظرفیت در زنان و مردان برای مشارکت، همکاری و بهرهمندی از فرایندهای رشد اقتصادی است. بر این اساس یکی از پایههای اساسی در توانمندسازی، مشارکت جوامع است در اجرای برنامه که این شرایط با استفاده از روشهایی صورت میگیرد که ارزش مشارکتهای آنها را تشخیص دهد، به شأن آنها احترام بگذارد و امکان مذاکره در مورد توزیع عادلانه منافع رشد اقتصادی را در راستای موفقیت برنامهریزی انجام شده، فراهم سازد.
آموزش از پایههای اصلی توانمندسازی است. در این راستا تاکید بر آموزش زنان به سبب محرومیتهای معمول آنها در مناطق هدف توسعه و نقش مهم آنها در پیشبرد برنامهها بیش از مردان است. این آموزشها در مرحله اول تکیه بر آموزشهای حرفهای نظیر استفاده از فناوریهای جدید (به عنوان مثال رایانه) داشته و پس از آن یادگیری فرایندهای تجاری، مدیریت داراییها (به عنوان مثال مراقبت و استفاده از دام با روشهای جدید و استفاده از روشهای نوین کشاورزی) و مهارتهای کارآفرینی از دیگر این آموزشها است. فعالیتهای آموزشی میتواند گستردگی بیشتری داشته باشد و متمرکز بر مسائل بهداشتی و «مهارتهای زندگی» برای نوجوانان باشد تا بتواند کارایی آنها را در طی برنامه توسعه برای تصمیم گیری افزایش دهد.
تمرکز روی روشهای تأمین منابع مالی در طی دوره برنامه سبب پایداری آن میگردد. در این راستا تأمین مالی خرد خدمات مالی برای زنان و دختران کم درآمد و فقیر مانند دسترسی به صندوقهای پسانداز و وام، بیمه و اعتبار خرد برای فعالیتهای درآمدزا یا بنگاههای اقتصادی کوچک ضروری است.
در توانمندسازی اقتصادی توجه برنامهریزان باید به نیروی انسانی باشد. نیروی انسانی و توجه به نیازهای آنها سبب میشود تا این باور در آنها پدید بیاید که حاصل برنامه برای آنها کاهش فقر، نابرابری، تبعیض و هرگونه رنج و فشاری است که درگیر آن هستند.
علت اصلی تهیه این مقاله دعوت از من برای یک سخنرانی در سمیناری با عنوان «رویینتنسازی سیستان» بود. من در آن سخنرانی بخشهایی از این مطالب را ارائه کردم که در این مقاله آن را تکمیل نمودهام. این سمینار برای بررسی برنامههای مختلفی بود که به منظور توسعه در سیستان در حال انجام بوده و یا با انجام آن در آینده این منطقه را در برابر آینده سخت پیش رو رویینتن سازد.
به گمان من هر گونه برنامهریزی توسعه در این منطقه کاملاً باید با توجه به متغیرهای تاریخی، متغیرهای ساختاری نهادها و رانت انجام گیرد. اما آنچه که در کنار آن در این منطقه باید به آن بسیار توجه شود توانمندسازی اقتصادی است. مسئلهای که به طور کامل با شرایط نیروی انسانی در این منطقه مرتبط بوده و از اهمیت زیادی برخوردار است. به نظر میرسد در منطقهای نظیر سیستان و بلوچستان پیش از آنکه به آموزشهای مورد نیاز برای موفقیت طرحهای توسعه بپردازیم، باید به مرحلهای ماقبل آن پرداخت و به برخی شاخصهای توسعه انسانی در این مناطق توجه کرد.
شاخص توسعه انسانی چکیده اندازهگیریهای توسعه انسانی است. این شاخص میانگین موفقیتهای به دست آمده در یک کشور در سه بعد اصلی توسعه انسانی یعنی زندگی طولانی و سالم، دستیابی به دانش و استانداردهای زندگی آبرومندانه را اندازه میگیرد. بررسی وضعیت توسعه انسانی هر کشور، میتواند راهنمای مسئولان آن جامعه برای تدوین سیاستهای مناسب اقتصادی همچون ایجاد اشتغال، توزیع عادلانه درآمد، حذف انحصارات، تخصیص بهینه منابع، کاهش فقر و شتاب در دگرگونیهای نهادی باشد.
شاخص توسعه انسانی کل کشور در بخش «امید به زندگی» در سال 1397 معادل 812/0 است؛ در حالی که این رقم در تهران (رتبه اول) 817/0 و در استان سیستان و بلوچستان (رتبه 31اُم) 718/0 است. همچنین شاخص توسعه انسانی در بخش «آموزش» در کل کشور 834/0 است؛ در حالی که این رقم در تهران (رتبه اول) معادل 892/0 و در استان سیستان و بلوچستان (رتبه 31اُم) 622/0 است که به خوبی سطح نابرابری آموزشی را در سطح استان با متوسط کشور نشان میدهد.[2]
.در سال 1397، شاخص توسعه انسانی کل کشور در بخش «درآمد سرانه» 623/0 است؛ در حالی که این رقم در تهران (رتبه اول) معادل 733/0 و در استان سیستان و بلوچستان (رتبه 31اُم) 455/0 است. در این بخش، بیشترین شکاف (از بین سه شاخص توسعه انسانی) بین استان و متوسط کشور مشاهده میشود.
امید به زندگی مردان در استان سیستان و بلوچستان در سال 1395 معادل 65,7 سال و امید به زندگی زنان در سال مذکور برابر 69,2 سال بوده است که نسبت به سرشماری سال 1390، کاهش یافته است. بررسی دقیقتر نرخ امید به زندگی در استانهای کشور حاکی از آن است که:
آموزش از دیگر ارکان اصلی شاخص توسعه انسانی است. بر اساس آخرین گزارش توسعه انسانی، نرخ باسوادی افراد بالای 15 سال در ایران، 85,5 درصد است «میانگین سالهای تحصیل جمعیت بزرگسال» و «سالهای موردانتظار کودکان در سن ورود به مدرسه» دو زیرشاخص مهم در این بخش هستند. اگرچه وضعیت کشور در این زیرشاخص نسبتاً مناسب ارزیابی میشود اما در استان سیستان و بلوچستان این وضعیت مساعد نیست.
بر اساس آخرین گزارش توسعه انسانی، شاخص میانگین سالهای تحصیل جمعیت بزرگسال در ایران 14,7 سال (در بین مردان 14.8 سال و در بین زنان 14,6 سال) است. اما در استان سیستان و بلوچستان این مقدار 11.1 سال است که این استان را در رتبه 31 کشور قرار میدهد.
مقایسه بین استانی نشان میدهد که استان سیستان و بلوچستان از منظر سالهای تحصیل مورد انتظار 5 سال با حداکثر میزان آن در کشور فاصله دارد و سالهای مورد انتظار برای تحصیل در استان سیستان و بلوچستان 5 سال از میزان مشابه آن در استان تهران به عنوان برخوردارترین استان کمتر است.
در سه سال منتهی به سال 1397 بیش از یک پنجم کودکان 6 تا 11 ساله بازمانده از تحصیل در کل کشور از استان سیستان و بلوچستان بودهاند.
در نقاط شهری این رقم نسبت به مناطق روستایی بالاتر است و نرخ باسوادی در 16 استان بیش از 90 درصد است. اما در استان سیستان و بلوچستان کمترین رقم باسوادی با 84,2 درصد ثبت شده است. در نقاط روستایی در سال 1385، بیشترین میزان باسوادی مربوط به استان البرز با 82,8 درصد و کمترین میزان مربوط به استان سیستان و بلوچستان با 59,7 درصد بوده است.
نمیتوان از توانمندسازی اقتصادی صحبت کرد و از نقش نیمی از نیروی انسانی جامعه یعنی زنان غافل بود. باورهای فرهنگی مانند عدم نیاز زنان به تحصیلات، ترجیح پسران به دختران و مسائلی چون تبعیض جنسیتی، سختتر بودن شرایط تحصیل زنان، نبودن فضای آموزشی، دسترسی نابرابر زنان و مردان به امکانات آموزشی، نیاز بیشتر به حضور زنان در خانواده از جمله مواردی است که میتواند تفاوت تعداد باسوادان مناطق روستایی و شهری و از طرف دیگران مردان و زنان را تا حدی توجیه کند. بررسی تعداد باسوادان جمعیت 6 سال به بالا در استان سیستان و بلوچستان نشان میدهد که شرایط مردان در همه موارد مناسب تر از زنان است. در راستای بسترسازی برای توانمندسازی اقتصادی، کاهش و از بین بردن نابرابری فرصتهای آموزشی در بین افراد ضروری است.
نرخ مشارکت اقتصادی زنان نیز در این استان در سطح بسیار پایینی قرار دارد و این امر میتواند در عدم موفقیت طرحهای توسعه در منطقه مؤثر باشد. نرخ مشارکت اقتصادی در استان سیستان و بلوچستان به نسبت متوسط کشوری بسیار پایین است و این مسئله در مورد زنان و به ویژه زنان روستایی این استان شدت بسیار بیشتری دارد. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، شرایط توزیع نیروی انسانی در بخشهای مختلف اقتصادی استان با کشور تفاوت چندانی ندارد اما سهم زنان استان به نسبت وضعیت کشوری در بخش کشاورزی بسیار کمتر است.
به این ترتیب مشاهده میشود که در منطقهای چون سیستان و بلوچستان به منظور اثربخشی برنامههای توسعه نیازهای اولیه توانمندسازی اقتصادی نظیر افزایش سطح سواد در بین زنان و مردان و کاهش نابرابریهای آموزشی به خصوص در مورد زنان باید مورد توجه برنامهریزان قرار گیرد. در عین حال توجه به افزایش نرخ مشارکت اقتصادی زنان از دیگر مواردی است که باید در این راستا درنظر گرفته شود.
آنچه در این مقاله سعی داشتم به آن بپردازم توجه دادن برنامهریزان توسعه کشور به برخی نکاتی بود که میتواند در برنامهریزیهای توسعه آتی مورد استفاده قرار گیرد. نظام برنامهریزی کشور اینک در آستانه تهیه برنامه هفتم توسعه کشور است و این در حالی است که منابع مالی موجود در کشور محدودتر شده و استفاده بهینه از این منابع محدود کاملاً ضروری است. صرف این منابع در برنامههای توسعه میتواند با درنظر گرفتن نکات ارائهشده در این مقاله امکان بیشتری برای اثربخشی داشته باشد.
[1]Eyben, R. and others (2008)
[2] آمارهای این قسمت از گزارش «نیمنگاهی به شاخصهای توسعه استان سیستان و بلوچستان»، گزارش شماره 3، تهیه شده در معاونت اقتصادی و برنامهریزی وزارت کار، رفاه و امور اجتماعی (1399) نقل شده است.